شواهد تاریخی در ادبیات و هنر برای «کمینهگرایی» و تمیز دادن آنچه مهم است از غیر مهم، یا متن از حاشیه بسیار وجود دارد؛ گویی چشم ایرانی که بر آمده از خاستگاه هویت ایرانی اوست، زیبایی را در سادگی و کنار زدن اضافات میدیده یا آنچه معنای اصلی را مخدوش میکرده یا بیفایده میدیده، کنار میگذاشته است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، یکی از امور مهم در عرصه هنر پرداختن به زندگی هنرمندان مهم و صاحبسبک هر دوره از تاریخ است. شاید بتوان گفت تنها راه ثبت نام و سبک هنرمندان تالیف آثاری درباره آنها توسط فردی مطلع و حتی متخصص است. به هرحال در هر مقطع تاریخی هستند هنرمندانی که به نوعی جریانساز و صاحب سبکند. اما به طور مشخص یکی از بسترهای مناسب برای پرداختن به هنرمند و روزگار او بهرهگیری از تاریخ شفاهی است. طی این سالها برخی از کارشناسان و منتقدان و گاه اهالی رسانه به نگارش و تالیف آثاری پرداختهاند که درباره هنرمندان مهم و روزگارشان و فعالیتهایشان بوده است.
حسین گنجی (روزنامهنگار و مدرس پژوهشگر حوزه هنرهای تجسمی) یکی از مولفانی است که طی چند سال گذشته دو اثر را در قالب تاریخ شفاهی هنرمندان به رشته تحریر درآورده است. «امین جامعهشناسی ایران» و «چریک» دو اثری هستند که تا به امروز توسط گنجی تالیف و منتشر شدهاند. او دانش آموخته اقتصاد در مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد و دارای مدرک MBA ارتباطات دانشگاه تهران است. گنجی در یک دهه گذشته طی همکاری با چندین روزنامه، تاکنون بیش از ۲۰۰ مقاله و یادداشت منتشر نموده.
آخرین اثر حسین گنجی تالیف و انتشار کتاب «ساده زیباست» محسوب میشود که توسط انتشار هنر منتشر شده. این اثر در کنار پرداختن به زندگی و زمانه آرمان یعقوبپور و روند شکل گیری آثار او، دفاعی دوباره از منظرهنگاری و زیبایی در عین سادگی و بیپیرایگی محسوب میشود؛ مواردی ساده که در دنیای شلوغ امروز بسیار مورد هجوم قرار گرفته، مخدوش شده، از دست رفته و یا گُم شدهاند. با او درباره این کتاب گفتگو کردهایم.
چه انگیزه و ضرورتی شما را به سمت تالیف سه کتاب تاریخ شفاهی سوق داده است؟
یکی از مهمترین کم کاریهای هنرمندان ما این است که به محتواسازی پیرامون آثار خود همت نمیگمارند و همین امر باعث میشود که هیچ محتوایی برای شناخت بسیاری از شخصیتهای برجسته هنری وجود نداشته باشد.
برای مقابله با این چالش چه باید کرد؟
برندسازی شخصی یک امر مهم در روزگار ماست که طبیعتا در گذشته هم به شیوههای دیگر (و شاید نه تحت این نام) صورت میپذیرفته است. به هر حال اگر از گذشته و از شخصیتهای بزرگ هنر و غیر هنر ما شناختی داریم؛ بخشی از آن به سبب آثار و بخش بزرگتر آن به سبب محتواهای است که در جهت معرفی، شناخت یا تفسیر آثار آنها نگاشتهاند. نقش منتقدین و روزنامهها و رسانههای جمعی امروز و به نوعی همین کتاب در چنین چارچوبی تعریف میشود. ما چه در مقام روزنامهنگار و چه در مقام علاقمند به هنرهای تجسمی بارها به افراد و آثاری برخوردهایم که کمترین اطلاعات و محتواها پیرامونشان وجود دارد. در چنین وضعیتی خب طبیعی است که دسترسی به چنین افراد و شاید آثارشان امکانپذیر نباشد. به هرحال این قبیل کتابها چه امروز و چه در آینده راه و واسطهای برای حفظ، ماندگاری و شناخت هنرمندان است.
کتاب «ساده زیباست» سومین تجربه شما در تألیف تاریخ شفاهی یک شخصیت بوده و البته به لحاظ سوژه متفاوت است. خودتان به عنوان مولف این آثار، چه تفاوتهایی در این سه کتاب میبینید؟
من سه کتاب داشتهام. کتاب اول که عنوانش «امین جامعهشناسی ایران» بود، درباره زندگی و زمانه محمدامین قانعیراد، جامعهشناس ایرانی، به نوعی یک یادنامه بود؛ زیرا تألیف آن کتاب با مرگ نابهنگام ایشان همراه شد و حیف بود که شناخت کافی از این جامعهشناس وجود نداشته است. کتاب دوم اما مفصلتر بود و تالیف و گردآوری آن نزدیک به دو سال طول کشید. این اثر با عنوان «چریک» گفتگو درباره هادی خانیکی (استاد ارتباطات دانشگاه علامه) بود که من بسیار از او آموخته بودم.
چه شد به سراغ آرمان یعقوبپور و تالیف اثری از او رفتید؟
شیوه طبیعتنگاری گزیده آرمان یعقوبپور همواره برای من جذاب بود. این شیفتگی با نمایشگاهی که ایشان در گالری گلستان داشت و مطلبی که پیرامون آثارشان در سال ۹۹ در روزنامه شرق نوشتم، همینطور بیشتر هم شد. تا اینکه یک سال پیش و در نمایشگاه ایشان در گالری آرتیببشن دیداری داشتیم و صحبت از کتاب اول بار توسط آقای حسین محسنی مدیر مجموعه آرت هال در همین دیدار مطرح شد. در نتیجه با گفتگویی مفصل پیرامون زندگی و زمانه و شیوه و سبک نقاشی ایشان طبیعتا پیش رفت.
آرمان یعقوبپور را در سبک و شیوه هنری که دارد، چطور میبینید؟
یعقوبپور ادامه سنت دراز دامن هنر طبیعت نگاریِ خلاصه گوی ایرانی است. میگویم ایرانی چون معتقدم بن مایههای مینیمالیست امروزی که خوب خاستگاهش را امروز در غرب میدانیم، در شرق و در کشور خودمان نیز سابقه دیر سالی داشته و دارد.
تدوین کتاب را بر چه اساس انجام دادید؟
کتاب در چهار فصل تعریف شد؛ به گونهای که یک فصل روایت پژوهشگران و منتقدان و گالریدار پیرامون آثار و هنرمند است که خوب زمینههای آشنایی با او را برای مخاطب ایجاد میکند. در فصل دیگر روایت هنرمند در گفتگوست که در مقام پرسش و پاسخ مسیر زیست او بیان شده است. در فصل سوم روایت اول شخص به یک شکل بیوگرافینویسی خود نوشت هنرمند آورده شد که روایتی از داخل است و مخاطب را به شخصیت نزدیکتر میسازد و در فصل آخر و چهارم، تصاویر آثار بر اساس دورههای زمانی و سبک کاری او چیدمان شد، تا مخاطب با سیر پیشرفت و خلق آثار هنرمند بهتر و البته تصویری آشنا شود.
کمی از «مینیمالیست» در ایران و تاریخچه و ویژگیهایش بگویید.
شواهد تاریخی در ادبیات ما و در هنر ما برای «کمینهگرایی» و تمیز دادن آنچه مهم است از غیر مهم، یا متن از حاشیه بسیار وجود دارد؛ گویی چشم ایرانی که بر آمده از خاستگاه هویت ایرانی اوست، زیبایی را در سادگی و کنار زدن اضافات میدیده و یا آنچه معنای اصلی را مخدوش میکرده یا بیفایده میدیده، کنار میگذاشته؛ گزیدهها و دُر و گوهرهایی که معنا بر دوش آنها سوار میشده است. شما را توجه میدهم به تک درخت سرو روی سنگ نگارههای تخت جمشید. یا گل نیلوفر در همان دوران. یا گلیمها و فرشهای بینقش و نگار و ساده در دوران ساسانی. یا جلوتر بیایم ظروف سفالی با تک نقشهای ساده و تک نگاره.
این «کمینهگرایی» در موارد دیگر هم دیده میشود.
بله قطعا. شاید مهمترین بخش که نگاه مینیمال ایرانی را میتوان تا امروز پر قدرت در آن رصد و مشاهده کرد در معماری باشد. خانههای کویری و روستایی ما، یا خانههای جنوبی همه با سادهترین متریال و سادهترین اشکال طراحی و ساخته شدهاند. یا از همه این موارد جدیتر در ادبیات است، که «کم گوی و گزیده گوی چون دُر» از مهمترین ارجاعات آن محسوب شود. یا وقتی سراغ فلسفه میرویم، ایرانیان پیشگام سادهسازی مفاهیم دشوار بودهاند. اینکه معنا را در سادگی بجویی و سادگی را بخشی از مولفه زیبایی و عمیق بودن آن سوژه بدانی، تکهای از فرهنگ ما و در نوع نگاه ایرانی خانه دارد. طبیعی است که در دورههایی این نگاه گزیدهگویی در ادبیات و هنر، پر رنگتر و در دورهای مثل دوران قاجار افول کرده باشد. در آن دوران، به اصطلاح سلیقه هنری ما شلوغ پسند شده بود، ولی ما همواره «کمینهگرایی» خاص خودمان، یعنی یک نوعی مینیمالیست ایرانی یا شرقی داشتهایم. یعقوبپور و پیش از ایشان یکتایی را در ادامه آن سنت هنری میدانم که طبیعتا مدرنیته و نگاه غربی نیز بر آن اثر گذاشته و بیتاثیر نبوده است.
در پایان بگویید مصاحبه با هنرمند چه چالشها و در عین حال دستاوردهایی را برای شما در پی داشت؟
من مصاحبههای زیادی در حوزه هنر تا کنون داشتهام. شخصیتهایی که هر کدام برای من دستاوردهای درخشانی چه از لحاظ فردی و زندگی شخصی و چه به لحاظ رسیدن به درک بهتر از هنر در بر داشته است. آرمان یعقوبپور را بسیار درخشان در شخصیت انسانی و بسیار نزدیکتر از بسیاری، به آثارش دیدم. کما اینکه یک همدلی در اهمیت زیبایی در خلق اثر هنری و دفاع از طبیعتنگاری داشتیم که این برای من جذاب بود. او همان است که در آثارش میبینیم، ساده و بیآلایش و به شدت گزیدهگو.