با اعلام خبر فوت مهسا امینی بعد از فراخوانی در گشت ارشاد، ناآرامیها در نقاط مختلف کشور شکل گرفت و در بسیاری از نقاط به اغتشاش و درگیری کشیده شد. اما منشا این اعتراضها، عوامل گسترش ناگهانی آن و راهکارهای درست رویارویی با آن، موضوعهای مهم و پیچیدهای بوده که بررسی آنها، نیازمند دریافت نظر نخبگان است.
در همین زمینه، دفتر پژوهش ایرنا مصاحبههایی با نخبگان، اندیشمندان و جامعهشناسان با رویکردهای مختلف را در برنامه دارد که به تدریج منتشر میشود.
پیش از این گفتوگوهایی با «عماد افروغ» جامعهشناس، «عباس عبدی» ، تحلیلگر و جامعهشناس، «حامدحاجیحیدری» عضو هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، «سید محمود نجاتی حسینی» پژوهشگر مطالعات علم و دین، «مهدی رفیعی بهابادی» رییس مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا)، دکتر «نعمتالله فاضلی» انسانشناس و عضو پیشین هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، «محمدرضا اخضریان کاشانی» عضو هیات علمی گروه اندیشه سیاسی اسلام در دانشگاه تهران و دکتر «محمد فاضلی» جامعهشناس و استاد سابق دانشگاه شهید بهشتی در این باره ارائه شده است.
آنچه در پی میآید، مصاحبه دفتر پژوهش ایرنا با «دکتر مجید بهستانی» استاد علوم سیاسی و عضو هیات علمی دانشگاه امام حسین (ع) است.
اعتراضهای اخیر ریشه هویتی و فرهنگی دارد
بهستانی در مورد مطالبات مردم در اعتراضهای اخیر توضیح میدهد: مطالبات چیزی نیست که ما بخواهیم حدس بزنیم؛ اینها در شعارها کاملا پیداست و از طریق شعارها و کنشها میتوان حدس زد این جنبش یک جنبش هویتی و فرهنگی است و برخلاف برخی تحلیلها که آن را دارای ریشههای اقتصادی میدانند من آن را کاملا یک جنبش اجتماعیِ فرهنگی هویتی میشناسم که به دنبال مطالبات فرهنگی است و به طور مشخص برداشتن حجاب و اعطای آزادیهای بیشتر به زنان در جامعه یکی از مطالبات مردم است.
جنبش فعلی جنبشی فراگیر نیست
عضو هیات علمی دانشگاه در مورد طیف سنی، اجتماعی و طبقاتی شرکتکنندگان در این اعتراضات میگوید: ساختار هویتی و فرهنگی متاثر از ساختار مادی است. تحولات مادی پس از انقلاب در دوره جمهوری اسلامی اقتضا میکند که ما با نسل جدیدی مواجه باشیم. پیش از این به دلیل تداوم ساختار مادی و اجتماعی، ساختار فرهنگی هم تحول خاصی پیدا نمیکرد اما به دنبال تحولات مادیِ ما، تحولات در ساختار جامعه و به دنبال آن تحول در باورها، ارزشها و هنجارها را شاهد هستیم بنابراین وضعیتی که میبینید کاملا طبیعی است.
جنبش فعلی جنبش فراگیر نیست. ما نمیتوانیم بگویم کل دهه هفتاد و هشتاد به این جنبش پیوستهاند. برآورده اولیه از جمعیت فعال در میدان این جنبش در سراسر کشور جمعیتی کمتر از ۸۰ هزار نفر را نشان میدهد. اینها افرادی هستند که وسط میدان شعار دادند، تظاهرات کردند یا به جایی آسیب زدند و … این در حالی است که جمعیت دهه هفتاد و هشتاد بین ۱۵ تا ۲۰ میلیون است اما بخش مهمی از افرادی که در میدان فعال بودند کسانی هستند که زیر ۲۱ سال سن دارند و در این میان درصد دختران در این جنبش بیشتر است.
پس از انقلاب نسخه اقتصاد سیاسی دوره پهلوی را ادامه دادیم
بهستانی ضمن انتقاد به برخی از عملکردهای دولتمردان بیان میدارد: ما متاسفانه پس از انقلاب به شدت نسخه اقتصاد سیاسی دوره پهلوی را با کمی اصلاح ادامه دادیم. از دهه ۷۰ و پس از جنگ، مدلهای نولیبرال را هم وارد و روی کنترل جمعیت و خانوادههای کمفرزند سرمایهگذاری و تبلیغ کردیم.
از آن طرف با یک خانواده به شدت اتمیک مواجه شدیم که به جای دو فرزند تک فرزندی شدند. تک فرزندها محصول دورانهایی هستند که دولتهایی مثل دولت آقای هاشمی رفسنجانی و آقای خاتمی به دنبال این بودند همه رفاهی را که در یک دوره پیشرفته قابل تصور بود، در داخل ایران بازسازی کنند.
یکی از انگیزههای پدر و مادرهای دهه پنجاه و شصتی که در خانوادههای پرجمعیت رشد کرده بودند، این بود که همه سرکوبها و نداشتهها و محرومیتهای خود را برای فرزندشان حذف کنند و به این ترتیب تک فرزندی را انتخاب کردند حال آنکه به لحاظ روانشناختی فرزند در خانوادهها تک فرزندی به شدت آسیب میبیند چون خودخواهی در آن رشد میکند و نازپرورده میشود. تک فرزند غیر از بحث محرومیت اقتصادی نسبی، به لحاظ روانشناسی فردی به دنبال بحثهای ناکامیهای اقتصادی است که جامعه ما با آن درگیر است.
محرومیت فرهنگی از محرومیت اقتصادی مهمتر است
عضو هیات علمی دانشگاه امام حسین(ع) در ادامه به محرومیت فرهنگی اشاره میکند و میگوید: به دلیل در اختیار قرار گرفتن ماهوارهها و گوشیهای هوشمندی که فرد میتواند به راحتی خود را در کشورهای دیگر ببیند و وضعیتش را با امکانات و فرهنگ و موفقیت دیگری که میتواند از جنس خودش باشد مقایسه کند، اینجا ما با محرومیت نسبی فرهنگی هم مواجه میشویم که این نسل از این موضوع احساس رنج میبرد.
باید توجه داشت وقتی نوجوان امروز به لحاظ هویتی و فرهنگی خود را با نوجوان کشورهای پیشرفته مقایسه کرده و احساس محرومیت میکند، این از محرومیت نسبی اقتصادی مهمتر است.
در نسلهای خیلی قبلتر، دوره نوجوانی زودتر تمام و دوره جوانی آغاز میشد. دوره جوانی در فرهنگ ایرانی تا زمانی بود که فرد میتوانست تشکیل خانواده بدهد، اشتغال ثابت داشته باشد و بتواند زندگی را تشکیل دهد اما با نسلی روبرو هستیم که حتی در ۳۰ سالگی خود را برای ازدواج آماده نمیبیند و زیر بار مسئولیت تشکیل خانواده و ورود جدی به جامعه نمیرود؛ پس این تحول نسلی در بحث مسئولیتپذیری جوانان و اینکه کی میخواهند وارد جامعه شوند اثر گذاشته است.
قبح مبارزه با سیستم از میان رفته است
عضو هیات علمی دانشگاه تهران معتقد است: یکی از آثار جنبش فعلی این است که قبح مبارزه با سیستم و بیپروا بودن و قانونشکن و هنجارشکنی به صورت کلی در این نسل از بین رفته و این وضع به حرکتها و هنجارشکنی یا مطالبات بعدی آنها کمک میکند.
تحلیلم این است که برداشتن روسری مطالبه واقعی نیست و مثل یک گلوله برفی توسعه پیدا خواهد کرد؛ آزادی مطلق در پوشش، یک بخش از آن است و مطالبه سایر آزادیها اجتماعی به دنبال آن میآیند.
به گفته بهستانی، ساختار قدرت ابتدا محکم جلوی این قضیه خواهد ایستاد اما به تدریج تا حدی سعی میکند برخی از این مطالبات را جواب بدهد تا فشارها را کاهش دهد.
تغییر ابزار و روشها باعث خدشهدار شدن قدرت نمیشود
وی در پاسخ به این پرسش که «رویکرد مسئولان در تحولات اخیر چطور بوده و آیا تجدیدنظر در برخی قوانین و روشهای ناکارآمد، زمینهساز خدشه به نظام میشود؟» بیان میدارد: این گفته که اگر ابزارها را عوض کنند قدرت خدشهدار میشود، درست نیست. اعمال قدرت میتواند همچنان ادامه پیدا کند اما شیوه اعمال قدرت میتواند متفاوت باشد.
بهستانی پیشنهاد میکند: پیش از اینکه مطالبات اجتماعی و خواستههای اجتماعی به مرحله بحران برسد باید نبض جامعه زودتر از راه مطالعات و پیمایشهای اجتماعی مشخص شود؛ اعداد و ارقام به ما خیلی از واقعیتها را خواهند گفت؛ حتی میتوانند ۱۰ سال زودتر به ما اطلاع دهند که برای آنها برنامهریزی شود.
وی ادامه میدهد: پول، غریزه و هیجان سه مولفه محرکشمار قابلتوجهی از نسل فعلی است. ۲۵ سال پیش جامعهشناسان از چنین تحولی خبر میدادند اما هیچ اقدامی صورت نگرفت. یک سیستم عاقل در کنار تسلط روی اهداف ثانویه و تمرکز روی استراتژیها و تکنیکها و برنامهها باید به فکر همسانسازی و تطابق باشد یعنی متوجه باشد آن هدفهای اصلاحی باید با توجه به واقعیتهای اصلی قابل دستیابی باشد.