سعی کنیم به آدمهای شش انگشتی حسادت نورزیم. داشتن انگشت ششم در دستها یا پاها، نه یک آپشن و قابلیت ویژه، بلکه غالباً یک زایده و مانع دردسرساز است.
نمی دانم تاکنون یک همکلاسی، رفیق یا همکار شش انگشتی داشتهاید یا نه. من تاکنون دو مورد دیدهام.
مورد اول در دوران کودکی بود. به خوبی به خاطر دارم که تصور کردم داشتن شش انگشت در هر دست، یک مزیت است! به جای این که حس کنم طرف مقابل، یک عضو زیادی دارد، تصور کردم خودم و دیگران، دچار یک نقص و یک کمبود هستیم!
مورد دوم را در روزگار جوانی دیدم و به خاطر دارم که آن بنده خدا به خاطر پای شش انگشتی، حال و روز جالبی نداشت و حتی از روی کفش کتانی، شکل پایش پهن و غریب به نظر میرسید.
بگذارید صاف و مستقیم، بروم سراغ بیان موضوع اصلی! بیش انگشتی (Polydactyly) یا انگشت اضافی، مزیت نیست، آپشن نیست، زایده است. کاتالیزرو یا شتاب دهنده نیست، بلکه مانع است و دردسر. فرقی نمیکند انگشت ششم و هفتم در دست و پا باشد یا در حکمرانی و ساختار سیاسی و اجرایی! هر جا که باشد، هستندهای است که هستیِ از خود بزرگتر را هم، دچار چالش و تنش و دردسر میکند.
هر جا سخن از شعار و هدف آشنای «لزوم چابکسازی دولت»، به میان میآید، اولین تصویری که در ذهنم مجسم میکنم؛ یک دست یا پای شش انگشتی و حتی هشت انگشتی است. تصویر دومی که تجسم میکنم، عکسها و فیلمهایی از صدها رشته کابل برق در هم رفته و روی هم کشیده شدهی شبکهی برق عراق است. یعنی کشوری که به خاطر قطعی مکرر برق، علاوه بر کابل اصلی شبکهی ملی، کابل دیگری هم از یک ژنراتور مرکز توزیع محلی داخل کوچه به خانهها رفته و کابلها چنان در هم تنیده شدهاند که مانند یک تار عنکبوت بینظم و گیجیآور به نظر میرسند. دهها و صدها نهاد و شورا و بنیاد و کمیته و گروه در این کشور وجود دارند که از منظر حقوقی، دارای ساختار و سندیت سازمانی هستند و از محل درآمدهای عمومی کشور ارتزاق میکنند اما به مردم و دولت حساب پس نمیدهند و از استقلال و مصونیت برخوردارند.
نگاهی بیاندازیم به نظام حکمرانی در ایران. مانند اغلب کشورهای جهان، سه قوه داریم و هر قوه زیرمجموعههایی دارد و قاعدتاً ساختار گستردهتر، مربوط به دولت و وزارتخانهها و معاونتها است تا استانداریها و فرمانداریها. همین؟ خیر. این رشته سر طولانی دارد!
ما در ایران، علاوه بر نهادها و وزارتخانههایی که نظیر و معادل آنها را در همه کشورهای جهان میبینیم، صدها زیرمجموعه و سازمان و نهاد دیگر داریم که خاص و مختص نظام حکمرانی ماست و در چهل و چند سال گذشته، مداوما شمار آنها افزایش یافته است.
اگر بخواهید فهرست نهادها در نظام حکمرانی و سیاسی – اجرایی ایران را در سایتهای اینترنتی جستجو کنید، دچار سرگیجه میشوید. چرا که خواهید دید؛ صدها قلمرو با پیشوندها و پسوندهای مختلف تاسیس شدهاند و کارکرد اصلی بسیاری از آنها مشخص نیست.
وقتی که نظام حکمرانی یک کشور، دچار پُرنهادی و ازدحام نهادها و موسسات شود، هم تصمیمسازی و تصمیمگیری دشوار است، هم اقدام و اجرا.
یکی از آفات بزرگ نظام حکمرانی در جمهوری اسلامی، این است که اغلب نهادهای حکومتی و دولتی، زیرمجموعهها و سازمانهایی برای خودشان تعریف و تاسیس میکنند که نظیر و شبیه آن در کل ساختار وجود دارد و از اول، نیازی به تاسس نداشته است! مثلا کسی نمیداند چرا یک ارگان فرهنگی، باید هم مجله و هفته نامه و روزنامه داشته باشد، هم دهها اقامتگاه، دهها فضای ورزشی و حتی امکان دسترسی به منابع ارز دولتی.
کسی نمیداند یک ارگان نظامی چرا باید نه یک خبرگزاری و یک روزنامه و یک اندیشکده، بلکه چندین خبرگزاری و اندیشکده و مرکز مطالعاتی داشته باشد.
کسی نمیداند چرا اغلب نهادها، مجموعههای بهداشتی – پزشکی و حتی نهادهای ورزشی و فرهنگی مخصوص خودشان را دارند.
چرا هم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی داریم هم سازمان تبلیغات اسلامی هم حوزهی هنری؟ کسی نمیداند چرا همهی نهادها و ارگانها، دفتر و دستک رسانهای و عریض و طویل دارند و حتی برخی نهادها، بانک و بیمارستان و تمام تشکیلات متفاوت خودشان را در اختیار دارند؟
وضعیت نهاد در نهاد و دالان در دالان، حاصلی ندارد جز عدم تمرکز، دشوارشدنِ مسیر تصمیمگیری و اجرا. در چنین شرایطی، هر نهاد و موسسهای، دهها و صدها رانت و فرصت بزرگ را در اختیار میگیرد و به محض این که برای اولین بار، از ردیف سالانه بودجه و اعتبارات مخصوص به خودش برخوردار شود، سند ششدانگ یک ملک و رانت همیشگی را به دست میآورد و لشکریان پرشماری از اعضای خانواده و فامیل و وابستگان در این نهادها استخدام میشوند و توزیع فرصتها و منابع، دچار بیشترین میزان بی عدالتی میشود.
بگذارید مثال دیگری بیاورم: ما در این کشور؛ در تمام استانها، شهرستانها، شهرها و بخشها، ائمه جماعات داریم. بدون تردید، تعریف چنین جایگاه و مسئولیتی، در یک ساختار سیاسی و اجتماعی معتقد به مبانی دینی، ضرورت دارد. اما برویم تحقیق کنیم. آیا در کشورهای دیگر نیز، کشیش، خاخام یا امام جمعه، الزاماً دفتر، مسئول دفتر، محافظ و راننده دارد؟ آیا در کشورهای دیگر هم حتی مدیرکلهای ادارات استانها، به جای یک منشی، یک رئیس دفتر و چند منشی و حوزهی ریاست و تایپیست و آبدارچی دارند؟ این تشکیلات عریض و وسیع با صرف هزینههای کلان، حکمرانی و بروکراسی ایران را دچار بیماریهای مزمن و دردناکی کرده و تا زمانی که برای پایان دادن به حیات صدها قلمرو مجمع الجزایر رانت در هزاران شورا و بنیاد و ستاد، یک خانه تکانی و اصلاح جسورانه صورت نگیرد، سال به سال با رخوت، سستی، کسری بودجه، ناکارآمدی و کسری سرمایه اجتماعی بیشتری مواجه خواهیم شد.
در اغلب دستها و پاهای شش انگشت، معمولاً انگشت اضافی در کنار انگشت کوچک یا در کنار شست قرار گرفته است. اما نوع نادر پدیدهی شش انگشتی در نظام حکمرانی ایران، انگشتی است که درست از وسط کف دست درآمده و چنین نیست که یک گوشه ماستش را بخورد و کاری به بقیه نداشته باشد، بلکه مانع کار انگشتان دیگر هم میشود.