روزی نیست که اخبار مربوط به تصادفات جاده ای و جان باختن تعدادی از مردم در خبر سایت ها و صفحات حوادث روزنامه ها نباشد. هر روز یکی از خانواده های من و شما و دیگران در دل این جاده ها جان می دهند و برای کسی اهمیتی هم ندارد، چرا که علت فوتشان را حادثه ای عادی و معمولی قلمداد می کنند. درحالی که از دست دادن جان یک انسان به هر دلیلی معمولی و عادی نیست!.
حرف از جاده های غیراستاندارد سیستان و بلوچستان و یا گردنه های ایلام و لرستان نیست؛ حرف از شاهراه اصلی مرکز کشور است که از پایتخت آغاز و تا مناطق مرکزی ایران ادامه می یابد و حکم ستون فقرات جاده ای کشور را دارد. بزرگراه خلیج فارس و ادامه آن بزرگراه امیرکبیر که مسیرهای تهران به قم،کاشان،اصفهان را دربر می گیرد به سبب تردد کامیون ها و تریلی های سنگین و فوق سنگین تبدیل به جاده مرگ شده است به گونه ای که هر روز باید شاهد حادثه و تلفات در آن باشیم.
وضعیت نامناسب کف سازی و آسفالت این بزرگراه ها در بخشی از مسیر چاله هایی را ایجاد کرده است که در صورت افتادن درآن غیرممکن است که آسیب مالی به ماشین و بعضاً جانی به سرنشینان نداشته باشد. مگر ممکن است در بزرگراهی چهاربانده و به قول معروف بین المللی وضعیت جاده به گونه ای باشد که چاله های درون آن موجب ترکیدگی لاستیک و تصادفات پیاپی گردد.
به سراغ خودروهای سواری هم بریم وضعیت اسفناک تر می شود. متاسفانه هرگونه تصادف با خودروهای ایرانی در جاده ها بدون استثنا با تلفات جانی و مالی به گونه ای همراه است که اگر کسی درآن کشته نشود قطعاً دچار نقص عضو خواهد شد و چیزی هم از بدنه ماشین باقی نخواهد ماند!.
این چه وضعیتی است که هرتصادف جاده با خودروهای داخلی موجب داغدار شدن خانواده ها می گردد و چندین خانواده را دچار آسیب اجتماعی و اقتصادی می نمایند. تاکی قرار است جان مردم هزینه سودآوری خودروسازان گردد؛ چند قربانی دیگر باید از جامعه گرفته شود تا دولت و سازمان های نظارتی فکری به حال این ارابه های مرگ نمایند.
این همه قربانی و تلفات جاده ای ربطی به فرهنگ رانندگی ندارد؛ وقتی براثر نامناسب بودن مسیر بزرگراهی که درآن حداقل سرعت ۱۰۰ کیلومتر است چاله ها و ناهمواری هایی با عمق ۳۰ تا ۵۰ سانتیمتر وجود دارد و شکستگی های آسفالت موجب انحراف حرکت خودروها می شود و به یکباره لاستیک ماشین می ترکد و منجر به حادثه می گردد. اینکه ایمنی بدنه خودروها از بی کیفیت ترین و کم ترین مقاومت برخوردار است و سیستم ایربگ آپشنی فرمالیته برای خودروهای داخلی محسوب می شود، فرهنگ رانندگی چه کار می تواند بکند؟!
این درخواستی جدی از مسئولان است که برای جان مردم ارزش قائل شوند؛ دستگاه های نظارتی و نهادهای عالی کشور در حوزه نظارت به این مسئله ورود کنند و کارگروهی تشکیل دهند تا بررسی کنند چه تعداد از نیروی انسانی کشور به سبب تصادفات جاده از دست می روند و اگر عمرشان هم به دنیا باشد، به سبب آسیب های بدنی قادر به نقش آفرینی در جامعه نخواهند بود.
دولت ها مگر مسئول مدیریت و نظارت بر امر خودروسازی نیستند، مگر وزارت راه و شهرسازی و دیگر نهادهای مربوطه در حوزه ایمنی سازی جاده ها تعهدکاری ندارند. این چه وضعیتی است که هر روز در سراسر کشور ده ها نفر قربانی تصادف می شوند و آب از آب تکان نمی خورد.