گروه سیاسی: تاکتیک انذار گاهی عیان و گاه به صورت ضمنی چند نکته را بازنمایی میکند. نخست یادآوری آنکه شرایط زندگی مردم نامطلوب و رو به وخامت بیشتر است، در این مورد اگرچه کانون تمرکز بر بحران معشیتی در جامعه است اما در موارد مرتبط به مطالبات سبک زندگی و مدنی نیز اشاره می¬شود. دوم تلاش می کنند به نحوی ملایم و آنچنان که تبعات و هزینه برای افراد و احزاب به بار نیاورد، بگوید که حاکمیت یک دست اصولگریان بر نهادهای رسمی دولت و حکومت از پس بهبود شرایط برنیامده¬اند و مشکلات و بحران¬ها بر خلاف وعده¬های انتخاباتی همچنان پا برجاست و مسئولیت این وضعیت را متوجه رقیب سیاسی خود بداند. و نیز یادآوری کنند که اگر این مشکلات حل نشود، تداوم جمهوری اسلامی و ایران به خطر می افتند. در این میان تأکید بر کارشنکنی های اصولگریان در به ثمر رسیدن برجام در دولت روحانی و ناکامی های دولت رئیسی در ایحیای برجام و فراتر رفتن از آن در این مورد بیشتر مورد توجه است. سومین نکته که عموما بیشتر در لفافه پیچیده تر مطرح شده است یادآور شدن این است که اصلاح طلبان بیشتر از اصولگرایان تجربه و ظرفیت حل مسائل کشور را دارند و سرمایه اجتماعی بیشتری می توانند برای کسب اعتماد مردم بسازند. به شرط آنکه حاکمیت آنان را به رسمیت بشناسد و تعبیر مکرر به کار گرفته شده به تعامل و تفاهم برسند و ظرفیت و تجربه نیروهای سیاسی نظام، که در واقع به بیش از هر جریان دیگری به خود اصلاح¬طلبان اشاره دارد، برای اداره کشور بهره بگیرد.
اگرچه در تحلیل و ارزیابی مواضع اصلاح طلبان در دوره های مختلف میتوان دریافت که تاکتیک انذار محبوبترین عمل سیاسی آنان، در به ویژه در شرایطی که از نهادهای قدرت بیرون گذاشتهاند بوده است اما پس از واگذار کردن کرسیهای قدرت این تاکتیک، تقریبا محور اصلی کنش سیاسی اصلاح طلبان بوده است.
پرواضح است که جریان های سیاسی و سیاستمداران به فراخور نیاز ها، امکان های درونی و بیرونی، پایگاه اجتماعی که نمایندگی می کنند و گفتمان سیاسی خود، استراتژی¬های متناسب را طراحی و بر اساس آن، از تاکتیک ها و ابرازهای متعددی بهره می گیرند. اما به نظر می رسد تاکتیک انذار در شرایط کنونی، گره ای از قفل فروبسته اصلاح طلبان باز نمی کند. چنانچه اشاره شد علیرغم تاکید و اصرار نمایندگان مختلف این جریان که ازگرایش های مختلف، اصولگرایان را مورد خطاب قرار داده اند و آنان را به تعامل و فراگیری دعوت و مصائب جامعه و خطرات امنیتی که تداوم این وضعیت را یادآوری کرده اند، اما گوش اصولگریان به آنان بدهکار نیست و نه تنها پاسخ و واکنشی مثبت را نمی¬دهند بلکه عموما عتابی هم به همراه ندارد.
آنچه از داده¬های موجود در عرصه سیاسی ایران قابل رؤیت و تحلیل است، اصولگریان درگیر توزیع و توازن پرتنش قدرت و منافع در میان خود هستند. در این شرایط این جریان ضرورتی برای پاسخ گفتن و همکاری و حتی رقابت با اصلاحطلبان نمی-ببنند. سیاست عرصه موازنه قواست. در شرایطی که جریان اصلاح طلب نه اقبال از سوی مردم دارد تا با آن برای قدرتی برای چانه زنی و مشارکت در قدرت بگیرد و نه کارنامه ای قابل اعتنا در حل مسائل و مشکلات کشور دارد (دست کم از دید اصولگریان و جامعه) به نظر نمی رسد جریان تمامیت خواه اصولگرایی که اکنون تمامیت قدرت را در دست دارد و خود را برای آینده ای جدید آماده می¬کند، تمایلی و به زعم خود نیازی برای توجه به انذار اصلاحطلبان ندارد حتی اگر این انذارها فقط با نیت خیر عمومی و یا صیانت از جمهوری اسلامی مطرح شود.