«روزان» – قانونی نانوشته «اعتماد عمومی» را اصلی اصولی برای تحقق کارآمدی میداند. در واقع اگر جامعه به حالتی برسد که بین افکارعمومی و تصمیمگیران فاصله بیفتد و مردم امیدی به تاثیرگذاری مسئولان نداشته باشند، پیشرفت و توسعه به امری دشوارتر از دشوار میماند. همچنین کشورها در صورتی میتوانند در رویارویی با نظام بینالملل توفیق داشته باشند که سرمایهاجتماعی عظیمی را بهعنوان پشتوانه داشته باشند.
ایران اینروزها درموقعیتی قرار گرفته است که اعتراض و نارضایتی عمومی به بیشترین حد خود رسیده است. بحثهای مربوط به حجاب که با مرگ مهسا امینی در پررنگترین حالت خود قرار دارد، بیتکلیفی در موضوع مهم هستهای که افکارعمومی، ندانمکاری دستاندرکاران سیاستخارجی را مقصرمیداند و همچنین گرانیهای افسارگسیخته که قشرهای مختلف را با گرفتاریهای عدیدهای روبه رو کرده است و… باعث شده تا لایههای جامعه اعتمادشان به سیستم را از دست بدهند؛ آن هم در شرایطی که نظام در تقابل هستهای با دنیا به سرمایه اجتماعی بیش از هر مقطع دیگری احتیاج دارد.
«روزان» در گفتوگو با حسین کاشفی، فعال سیاسی وعضوشورای مرکزی حزب اتحاد ملت به بررسی چرایی و تبعات فاصله مردم با حاکمیت پرداخته است:
حسین کاشفی در گفتوگو با «روزان» با اشاره به شرایط وخیم این روزها اظهارکرد: واقعیت این است که مردم، حال و روزشان خوب نیست و گرفتاریشان روزبهروز بیشترمیشود.علت این ناخوشاحوالی ملی هم به بلاتکلیفی برجام و هم به شعارهای توخالی مسئولین ربط دارد. هیچچیز بدتر از این نیست که جامعه نتواند روی وعدههای دستاندرکاران حاکمیتی حساب جدی باز کند. بهویژه در حوزه اقتصاد که تداوم شلختگی، معیشت مردم را به معنای واقعی کلمه درتنگنا قرار داده است. سفرههای مردم در حالی کوچک و کوچکتر شده که میشد از وقوع چنین وضعیتی پیشگیری کرد. شرایط بد فعلی، ریشه در مقطعی دارد که تصمیمگیران وقت، تحریمها و قطعنامهها را «کاغذپاره» دانستند و بهقدری به ندانمکاریهایشان اصرار کردند که شد، آنچه نباید میشد. آقایان حتی خودشان هم نمیدانند که چطور ندانستند بدون ارتباط با کشورهای دیگر، نهفقط نمیتوانیم کاری از پیش ببریم، بلکه سنگ روی سنگ بند نمیشود.
عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت در ادامه درباره ناامیدیای که پررنگ است، گفت: وقتی اینقدرعقبافتادهایم و این عقب افتادن برای آقایان مهم نیست٬ میتوانیم امید داشته باشیم؟! کشورهایی نظیر سنگاپور و کره جنوبی درسالیان نهچندان دور از ما عقبتر بودند. اما حالا ببینید٬ آنها در چه جایگاهی هستند، ما در چه جایگاهی!
وقتی خودمان را از کاربلدان محروم میکنیم و در انتخابات به بهانههای واهی نامزدهای باتجربه و دلسوز را ردصلاحیت میکنیم،خواسته و ناخواسته، توانمندی نظام را در زمینههای سیاسی٬ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تنزل میدهیم. این رفتارها در شرایطی است که مردم در اول انقلاب به «جمهوری اسلامی» رأی دادند که «جمهوریت»، بخش غیرقابلتفکیک آن است. مردم میخواهند منتخبین انتخابات مختلف براساس خواست و اراده خودشان باشند. اما گروهی قلیل با نادیده گرفتن قانون، به این مطالبه عمومی قانونی ومشروع، پشت کرده و نامزدهای موردنظر خود را در فضایی غیررقابتی وارد انتخابات و سیستم مدیریتی کشورمیکنند و درنتیجه روزبهروز، وضعمان بدترمیشود. لازم است، سیستم نظرات همه را بشنود و با ارزیابی دقیق علت این همه مشکلات را پیدا کند تا به راهحلهای مناسبی برای ترمیم فضا برسیم.
او با گفتن اینکه «ماندگاری مشکلات، مردم را روز بهروز به سیستم بیاعتماد خواهد کرد» افزود: هراس دارم کار بهجایی بکشد که دیگر مشارکت ملی، مهم نباشد. همانطور که در انتخابات سال گذشته، آمار کسانی که رأی ندادند، رکورد منفی بیسابقهای طی چهلوچند سال گذشته ثبت کرد. چرا چنین شد؟ وقتی مسئولان را امانتدارنمیبینند و از آنها فقط شعارمیشنوند٬ معلوم است انگیزهای برای رأی دادن نداشته باشند وترجیحشان مشارکت نکردن باشد؛ تحولی که تبعات منفیاش برهیچکس پوشیده نیست.
حسین کاشفی در پایان گفت: سیستم اگر در اسرع وقت به فکر چارهاندیشی نباشد، یقینا دشواریهای زیادتری در جامعه بروز و ظهور خواهند داشت؛ به طوری که دیگر از دست کسی کاری برنیاید.
پیش از این محمدرضا تاجیک، فعال سیاسی در این رابطه گفته بود: بی تردید، جامعه ایرانی در دوران کنونی حیات تاریخی خود بیش از هر عصر و دوران دیگری، مستعد شگفتن «شکافها و ناسازهها» و روییدن «نهالهای هویتی و اندیشگی» گوناگون است. در سالیان اخیر، انسان ایرانی یک بار دیگر به تجربه پروسه و پروژه گذار دیگر فراخوانده شده است. چهره زیرین این تغییر و تبدل، از یک سو، درگذار از یک جامعه پوپولیستی به یک جامعه پلورالیستی،از یک جامعه سنتی (مبتنی بر قدرت حاکمی) به یک جامعه مدرن (مبتنی بر قدرت انتظامی)، از یک گفتمان انقلابی به یک گفتمان اصلاحی، از تهدید سخت افزاری به تهدید نرم افزاری، از مبارزه کلاسیک به مبارزه جدید، از ثبات به تغییر، از تمرکز قدرت به توزیع قدرت، از انجمنها و احزاب حقیقی به انجمنها و احزاب مجازی، از جهان اطلاعاتی به جهان وانموده،ازایدئولوژی گرایی به گفتمان گرایی، از درون گرایی به برون گرایی، از خودی گرایی به دگرگرایی، از آرمان گرایی به اتوپیاگرایی به زندگی روزمره گرایی، از خط قرمز به خط نارنجی، از سیاست به فرهنگ، از مواضع شفاف به مواضع کدر، از نخبه سالاری به مردم سالاری، از ماکروفیزیک قدرت به میکروفیزیک قدرت، از ماکروپلتیک به میکروپلتیک و از جانب دیگر صیرورت از چالش رقابت سیاسی به تنفرسیاسی، از دگر خارجی به دگر داخلی، از توقف فعال به عبور فعال، از گفت و شنود به گفت بی شنود، از فرهنگ سازی به سیاست بازی، از پیشتاز تغییرات به پستاز تغییرات، از ارزش گرایی به قدرت گرایی، از جذب و محافظه کارسازی به دفع رادیکالسازی، ازاعتمادسازی به تخریب اعتماد، از تولید کالاهای فرهنگی به تخریب کارخانه فرهنگی، از نرم افزار به سخت افزار و از گفتمان به خشونت، تجلی یافته است.