“یاسمین” نام رمزی بود که مردم کشورهای عرب برای “بهار عربی” در سال ۲۰۱۱ میلادی انتخاب کردند. “یاسمین” نام انقلاب مردم تونس در سرنگونی رژیم دیکتاتوری “زینالعابدین بنعلی” بود؛ تنها انقلابی که توانست لنگان لنگان تا امروز آثار خود را حفظ کند.
بهار عربی اما در دیگر کشورها از جمله سوریه به مثابه ابرتابستانی زودگذر شد. سرخوردگی از پیامدهای سقوط حکومت دیکتاتوری “حسنیمبارک” در مصر؛ بروز بیثباتی ناشی از سهم خواهیهای طمعورزانه جریانهای سیاسی _ ایدئولوژیک در لیبی پس از سرنگونی رژیم”معمر قذافی” و سرانجام سرکوب خونین مردم سوریه و شعلهور شدن جنگ خانگی دیرپا در این کشور، سبب شد که مردم و به ویژه جوانان ناامید شده خاورمیانه بگویند: «گلی بعد از یاسمین نروئید». این سرخوردگی بیش از هرچیز ناشی از یک رویه عمومی در تجربه سقوط حکومتهای دیکتاتوری است؛ این که اگر رژیمهای دیکتاتوری یک دردسر بزرگ برای مردمانشان هستند، اما سقوط آنها هزار دردسر دیگر را با خود به همراه دارد. یکی از مهمترین این دردسرها، امر انتقال قدرت و توزیع منافع آن میان همه آحاد جامعه است.
اگر سقوط یکی از بدترین دیکتاتورها در سوریه، سرانجام این امید را که نسیم بهاری دوباره در خاورمیانه وزیدن گرفته و بعد از “یاسمین” دیگر بار گلی در خشکزار خاورمیانه روئیده، اما حالا نگرانیهای تازه سرباز باز کرده است. اکنون این پرسش برجسته است که آیا با سقوط رژیم “بشار اسد” و حکومت پنجاه و سه ساله بعثیها، سوریه دچار سرگردانی در مرز میان انقلاب و خشم و بدون افق سیاسی روشن خواهد شد یا پیش روی آنان افق روشن قرار دارد؟ چشم نگران ناظران همه این است که آیا سوریه با تجربه سخت گذر از ۱۳ سال جنگ داخلی باز به ژرفای الگوهای دگم قدیم و جدید فرو میافتد یا بنابر اصل آزموده را آزمودن خطاست، راه نو را به سوی آینده خوش صلح برمیگزیند؟
سوریه اکنون برای تثبیت صلح و رفتن به سوی آینده روشن با دو انتخاب روبروست: اجماع یا توافق. “اجماع” در تشکیل دولت فراگیر مبتنی بر انتخابات آزاد در چارچوب “دولت _ ملت” یا “توافق” برای تقسیم قدرت میان طوایف و مذاهب؛ شبیه آنچه در عراق و لبنان جریان دارد. رژیم بعث بیش از پنج دهه وحدتی مستبدانه و نامتعادل را به سوریه تحمیل کرد؛ در حالیکه شکنندگی آن بلافاصله با شروع جنگ داخلی در این کشور به رخ کشیده شد. حال باید دید در سوریه پس از اسد و زایش تصورات دموکراتیک در این کشور، آیا دموکراسی نماینده اجماع میان آحاد ملت خواهد بود یا اجماع بر سر کیفیت توافق با وجود همه اختلافات پیدا و پنهان بر سر منافع روی میز؟
بزنگاه کنونی برای مردم سوریه از این رو اهمیت دارد که عملیات انتقال قدرت از رژیم سابق به حاکمیت شکل نیافته کنونی چگونه انجام گیرد. این عملیات بیتردید به مثابه جرقه تاریخی برای کشوری است که در طول حیات جوان خود به اندازه پیرترین ملتها رنج استبداد،سرکوب و نادیده گرفته شدن از سوی دولتهای خود را تجربه کرده است. واقعیت این است که کارنامه دهها سال رژیم مستبد بعثی بیش از هرزمان سوریه را به فروپاشی جغرافیایی و مذهبی نزدیک کرده است. سوریه پس از اسد، سرشار از خطراتی است که زندگی مسالمتآمیز را میتواند از آن همچنان دور نگه دارد اگر برای آن چارهای روشن نداشته باشد. آزادی و دموکراسی به معنای نبود نظام سلطهگر نیست، بلکه ایجاد امکانی است برای شکل گیری نهادهای سیاسی تقویت شده در جامعهای باز و متکثر که در آن جامعه مدنی زنده است؛ قانون میزان است، دستگاه قضایی قدرتمند و رسانهها بازتابدهنده آزاد ایدهها و سلایق. مهمتر از همه، منافع عمومی به راستی میان همگان تقسیم میشود؛ از هر طایفه، مذهب و قوم که نام شهروند سوریایی را با خود دارد. از این رو عناصر اصلی در فرایند انتقال قدرت، توافق بر سر قانون اساسی جدید و ایجاد نهادهای منتخب و قدرتمند جدید خواهد بود. این همه بستگی مستقیم به اراده مردم سوریه در حفظ روزهای خوش پس از سقوط استبداد و نیت سیاستمردانی دارد که اکنون ابتکار مدیریت اوضاع را برای طراحی نقشه راه آینده سوریه در اختیار دارند.
“یاسمین” دوباره در خشکزار خاورمیانه شکوفه کرده است. حیف خواهد بود روزهای خوش صلح در سوریه کوتاه باشد. توافق یا اجماع؛ مهمترین انتخابهای پیش روی مردم سوریه است.