گروه سیاسی: انتخاب هئیت رئیسه جبهه اصلاحات ایران همچنان خبرساز است. این در حالی است که ترکیب انتخاب شده دقیقا از میان همان الیگارشی جریان اصلاحات است. بهزاد نبوی، حسین مرعشی، علی شکوری راد، علی باقری و فاطمه راکعی در حالی به عنوان اعضای هئیت رئیسه انتخاب شدهاند که جبهه اصلاحات با بحرانهای فراوان بیرونی و درونی مواجه است.
این جبهه سرمایه اجتماعی خود را از دست داده و از حاکمیت هم رانده شده است و به نظر محبوبیت و مرجعیت این جریان در پایینترین سطح از زمان شکل گیری آن در نیمه دوم دهه هفتاد خورشیدی قرار دارد.
*محسن رهامی: مانیفست اصلاحات باید تدوین شود
محسن رهامی فعال سیاسی اصلاحطلب درباره انتخاب مجدد بهزاد نبوی به عنوان رئیس جبهه اصلاحات و اینکه با وضعیت فعلی امروز اصلاحطلبان تا چه حد این الزام وجود دارد که انسجام جدی میان نیروهای اصلاحطلب اتفاق بیفتد، گفت: در حال حاضر، مسئله احزاب سیاسی، از جمله اصلاحطلبان فقط ضعف تشکیلاتی نیست که بخواهند با انتخاب رئیس مجمع آن مسئله را حل کنند، ولی به هر حال از نظر تشکیلاتی برای اینکه بگوییم ما کار سیاسی خود را تعطیل نکرده و فعالیتمان را همچنان ادامه میدهیم این کار لازم بود. بالاخره یک مجموعه یا جریان سیاسی نمیتواند احزاب و تشکیلات خود را رها کند، احزاب و تشکلهای اصلاحطلب میخواهند به صورت جبههای حرکت کنند و این ضرورت کار تشکیلاتی است.
به گزارش ایلنا این فعال سیاسی گفت: متاسفانه علل و عواملی باعث شده که جامعه امروز نسبت به کارآمدی و تأثیرگذاری فعالیت احزاب برای حل مشکلات کشور، اعتقادی نداشته و نسبت به فعالیت حزبی بیتفاوت شود. در انتخابات سالهای ۹۲ ، ۹۴ و ۹۶ غالب مردم، خصوصا عقبه اصلاحات امید زیادی به موفقیت مجلس دهم، شورای چهارم، پنجم و همچنین دولت روحانی، داشتند که بطور عمده در اختیار اصلاحطلبان بود، اما به دلیل خروج ترامپ از برجام، مشکلاتی که از داخل برای آقای روحانی ایجاد کردند و بیتجربگی، نداشتن برنامه منسجم، ناتوانی و ضعف تشکیلاتی نمایندگان مجلس و شورا، هیچ کدام از آرمانهای اصلی اصلاحات و انتظارات مردم برآورده نشد.
وی افزود: به خاطر همین شرایط، مردم نسبت به کارایی احزاب و جریانهای سیاسی بیتفاوت شده و از آنها فاصله گرفتهاند. به همین دلیل و به علت رد صلاحیتهای گسترده و بیحساب و کتاب نامزدهای انتخاباتی، مردم در انتخابات مجلس یازدهم امیدی به تأثیر صندوق رای نداشته و این ناامیدی باعث شد آمار شرکتکنندگان در انتخابات، به ویژه در شهرهای بزرگی مانند تهران، ۱۰ تا ۱۵ باشد. البته این نگرانی و ناامیدی، اختصاصی به عقبه اصلاحات ندارد و شامل عقبه جریان اصولگرایی هم میشود ولی در عقبه جریان اصلاحات جدیتر است.
این فعال سیاسی اصلاحطلب گفت: در انتخابات اخیر، نیروهای سیاسی ریزش بسیار زیادی داشتند که باعث ترک صحنه سیاسی از طرف طرفداران کاندیداها شد. زمانی که دبیران کل و افراد فعال در احزاب سیاسی در انتخابات مجلس یازدهم رد صلاحیت شدند، به تبع آن، حامیان آنها هم صندوق رای را ترک کردند. در انتخابات شورای ششم زمانی که جریان اصلاحات در تهران لیست داد و حتی رئیس دولت اصلاحات هم آن را تایید کرد، بصورت جدی مورد اقبال مردم واقع نشد و آنها حاضر نشدند از خانههای خود بیرون بیایند و در غیاب اکثریت مردم شورای ششم و مجلس یازدهم تشکیل شد.
این فعال سیاسی در پاسخ به اینکه نواقص جبهه اصلاحات باید به چه شکلی برطرف شود، گفت: یکی از مهمترین کارهای جدی سیاسی جبهه اصلاحات این است که باید عملکرد خود در گذشته را نقد کند و بداند چه عواملی باعث شد مردم از جریانهای سیاسی به ویژه اصلاحطلبان فاصله بگیرند؟ امروز مردم احساس میکنند، احزاب در فصل انتخابات، مانند کشاورزانی هستند که در فصل بهرهبرداری از محصولات ، فقط سراغ چیدن محصول میروند و فعالیتشان آنچنان مستمر نیست.
وی افزود: موضوع دوم این است که مردم فکر میکنند، احزاب تنها برای افراد و اعضای خودشان تلاش میکنند. به همین دلیل جبهه اصلاحات باید با پیگیری مسائل اجتماعی و دادن هزینه، فاصله خود با توده مردم را کم کند. موضوع دیگر اینکه احزاب وقتی نیروهای خود را جذب میکنند، افراد سیاسی شهرهای بزرگ و استانها که مثلا از ده نفر بیشتر نیستند، فقط به آنها میاندیشند ، بنابراین قبل از آنکه به فکر لیست مجلس در تهران باشیم، احزاب باید کار حزبی خود را در تمامی شهرستانهای کوچک و بزرگ، دهستانها و روستاها، گسترش دهند. به طور مثال اگر کار حزبی در شاخه کشاورزان توسعه پیدا کند، میتواند در بخش کشاورزی حرفی برای گفتن داشته باشد و آنها را همراه خود کند.
وی افزود: اگر اصلاحطلبان مانیفست خود را تببین کرده، همه اقشار مختلف جامعه را باید دعوت کنند تا نظر آنها را درباره این مانیفست بپرسند و اعمال کنند. اگر روی مانیفست کار کرده و توافق داشته باشیم خود به خود انسجام بین ما ایجاد میشود. اما اگر مانیفیست مشخصی نباشد در طول سال بطور مستمر فعالیت نکنند و احزاب در آستانه انتخابات تلاش کنند که سهمیه بیشتری داشته باشند، در اینجا طبیعی است حتی اگر شما به جای بهزاد نبوی قهارترین سیاستمدار دنیا مانند چرچیل را هم در آن مجموعه بگذارید تا دعوا بر سر سهمیه را مدیریت کند، نمیتواند مسئله اعتماد مردم را حل کند. بنابراین اگر موضعگیریهای سهمخواهی، حزبی و محفلی را فقط در محافل خودمان ببینیم و منافع اقشار مختلف جامعه ۸۰ میلیونی را نبینیم، انسجامی میان جریان اصلاحات و عقبه آن به وجود نمیآید.
محسن رهامی در پاسخ به این سوال که آیا آینده خوبی برای جبهه اصلاحات متصور است یا خیر، گفت: اکنون نمیتوان جواب مثبتی به این پرسش داد. تا زمانی که مردم به صحنه نیایند و نتوانیم آنها را دور خود جمع کنیم، نمیتوان آینده مثبتی را متصور بود. اما در تفکرات با گرایشهای مختلف، عمده مردم ایران به اصلاحات اعتقاد دارند.
وی افزود: اگر تبار تاریخی اصلاحات را نگاه کنیم، مردم ایران در بین تفکرات مختلف، نسبت به تفکر اصلاحات خوشبین بوده و علاقه بیشتری دارند، در واقع مردم از اصلاحات زده نشدهاند اما اینکه اصلاحطلبان میتوانند آن آرمانها را برآورده کنند محل سؤال مردم است. یعنی اصلاحطلبان باید ثابت کنند که به اصول و مبانی اصلاحات پایبند هستند. امروز روشهای انقلابی، براندازی، تندروی و حرکتهای افراطی جواب نداده و مردم این روشها را دیگر قبول ندارند.
رهامی تصریح کرد: اگر اصلاحطلبان به اساس و آرمان بزرگان و بانیان اصلاحات، مانند گاندی و نهرو و رهبران مشروطه، وفادار باشند، مردم ایران هم به اصلاحات وفادار خواهند ماند و به میدان میآیند. ما از مردم بیوفایی ندیدیم. چون اصلاحطلبان نتوانستند آرمانهای آنها را تامین کنند مردم مایوس شدهاند. اگر مردم بدانند جریانهای سیاسی به آرمان اصلاحات پایبند بوده و حاضرند هزینه لازم را برای تأمین منافع عمومی پردازند، مردم از آنها حمایت خواهند کرد. به همین دلیل من به آینده اصلاحات خوشبین هستم.
*مشکل فقط تشکیلات نیست
محسن رهامی در مصاحبه تفصیلی خود در مورد انتخاب هیئت رئیسه جریان اصلاحات دست بر نکته بسیار مهمی گذاشته است و آن هم این که جریان اصلاحات به لحاظ گفتمانی و استراتژیک هم دچار مشکلات بسیار جدی است.
واقعیت این است که مشکل تشکیلاتی جریان اصلاحات همچنان بر جای خود باقی است و این جریان با انتخابات هئیت رئیسه نشان داد که قصدی هم برای تغییر جدی در سطح تشکیلاتی ندارد. این در حالی است که اتفاقا تغییر تشکیلاتی بسیار در دسترستر و سهلتر از ایجاد تغییرات گفتمانی و غلبه بر بحران هویتی و مشکل راهبردی اصلاح طلبان است. حل این مشکلات اخیر در گرو جهد فکری بسیار و تغییر در صورتبندی کلی اجتماعی و سیاسی جامعه ایران و تغییر موازنه قواست.