روزان: هنوز جامعه ایران از زیر سایه وحشت خبر شوکه کننده دستگیری گروهی که به بهانه سرقت منازل، به زنان در مقابل چشم همسرانشان تجاوز می کردند، بیرون نیامده است. ترس و البته احساس نفرت در کنار این سئوال بی پاسخ که چرا جامعه ای که تا همین یک دهه قبل، جوانان محله اگر کسی نگاه چپ به مادران و همسرانشان می کرد، خون به پا می کردند، حالا به جایی رسیده که دست به چنین جنایت های کم سابقه ای می زند. فاجعه ای که بسیاری آن را مخوف تر از پرونده خفاش شب می دانند. موضوعی آنچنان هولناک که منجر به فوت یکی از همسران قربانیان شده و جنابتی جدید را رقم زده بود.
دو جنبه یک ماجرا
مشاهده یا انتشار تصویر عریان خشونت در رسانهها و فضای مجازی قبح ماجرا را میریزد و به گفته کارشناسان باعث آموزش و عادی شدن رفتارهای خشونت آمیز در جامعه و به مرور زمان بیتفاوتی افراد میشود.
«خشونت»، واژه ای تلخ، گس و زننده. کلمه ای کوتاه اما با باری از حوادث ناخوشایند که هر از گاهی از دل یک کوچه و خیابان شهر مثل غده ای چرکین سر باز می کند. فارغ از علت و معلول و چرایی آن، رفتارهای خشونت آمیز و آموزش غیرمستقیم نوع و نحوه اعمال خشونت از طریق تصاویر و فیلم ها، واکنش جامعه را برمی انگیزد و گاه روی افراد تأثیرات منفی بر جای می گذارد. می خواهد کشتن دسته جمعی سگ های ولگرد باشد یا جان دادن انسانی در مقابل چشمان بهت زده بیننده.
گروهی از کارشناسان معتقدند با وجود خشونت، صلح محقق نمی شود. خشونت فرهنگی و ساختاری، دو مانع اصلی برای دستیابی به صلح پایدار در جوامع و در سطح بین الملل هستند.
این درحالی است که خشم با بخشی از احساسات انسانی گره خورده و در طبیعت انسان جا خوش کرده است اما این به معنای اعمال خشونت نیست. در حالت عادی هیچ انسانی از اعمال خشونت یا دیدن خشونت لذت نمی برد.
نرگس نوروزی روانشناس اما معتقد است که چنین حوادثی دو رو دارند و از دو دیدگاه مثبت و منفی می توان به این ماجرا نگاه کرد. از جنبه مثبت انتشار حوادثی مثل قتل زن اهوازی توسط همسرش یا مسائل مشابه و بازنشر آن باعث می شود افراد زیادی به این اقدام واکنش نشان بدهند، این عمل را ناپسند دانسته و آن را بکوبند. همین واکنش های منفی جامعه نسبت به این عمل منجر به این می شود تا به این جرم و جنایت سریع تر رسیدگی شده و عامل قتل شناسایی، دستگیر و مجازات شود.
وی ادامه داد: نقطه دیگر مثبت جایی است که افراد سرشناس جامعه و چهره ها به نحوی و هر کدام از دیدگاه خودشان این رفتارها را زیر سئوال برده و واکنش نشان می دهند. در ادامه دنبال کنندگان این افراد نیز واکنش نشان می دهند و مجموعه این رفتارها باعث می شود مسئولان مربوطه زودتر وارد عمل شده و رسیدگی های لازم را انجام دهند.
اما روی دیگر سکه از نگاه وی این است که تکرار چنین حوادثی می تواند منجر به عادی شدن آن در جامعه شود. موضوعی که
مهرداد درویشپور، جامعه شناس در خصوص آن با تاکید بر اینکه عادی سازی خشونت از سوی دولت ها یکی از عوامل افزایش خشونتهای منجر به قتل فجیع در ایران است، گفت: “اصولاً نقش دولتها نباید نادیده گرفته شود، در خیلی از کشورهای دنیا مثل آمریکا و اروپا هر روز کلی آدم به قتل میرسد، اما دولت در واکنش به این موضوع مبلغ خشونت نیست.”
در دو ماه اخیر به طور میانگین هر ۳ روز یک بار خبری در مورد نزاع، درگیری، کودک آزاری و همسر آزاری منجر به قتل در رسانههای ایران منتشر شده است. گرچه به گفته برخی از کارشناسان، خبر بسیاری از جنایتهای فجیع هم اصولاً در رسانهها منتشر نمیشود.
نقش مشکلات اقتصادی و افسردگی
منصوره نادعلی با اشاره به اثر مشکلات اقتصادی، افزایش ناهنجاریها و افسردگی موجود در جامعه بر افزایش چنین جنایاتی میگوید: “جامعه ما پر از تضاد و ممنوعیت است. به همین دلیل ناهنجاریها به شکل افراطی در حال افزایش است، همچنین پرخاشگری، افسردگی و بیماریهای روحی در جامعه در حال گسترش است و هیچ راهکاری برای کنترل این وضعیت در نظر گرفته نشده است.”
به گفته نادعلی ، قوانین باید تغییر کند و مجازات اعدام در ملاءعام، قصاص و شلاق باید ممنوع شود و مجازات جایگزین برای آنها در نظر گرفته شود.
خشونت از نوع دیجیتال
در این میان بحث خشونت دیجیتال از دیگر مواردی است که در بحث خشونتهای منجر به قتل به آن پرداخته میشود. مسئلهای که حجت السلام اژهای رئیس قوه قضاییه نیز به نوعی به آن اشاره میکند.
نادعلی با تأکید بر اینکه این مسئله تنها مختص جامعه ایران نیست، گفت: “خشونت دیجیتال قطعاً نقش دارد، اما نباید این موضوع بهانهای برای محدود کردن دسترسی به فضای مجازی شود.”
این جامعه شناس معتقد است که با افزایش رفاه اجتماعی، آموزش در مقاطع مختلف، تغییر قوانین شاید بتوان راهکاری برای جلوگیری از افزایش چنین خشونت هایی در ایران یافت، هر چند به باور درویشپور حتی با اجرای تمام این تغییرات زمان زیادی لازم است تا جامعه ایران از وضعیت فعلی خارج شود.
دو خلاء جدی
صالح پیرحسینی؛ جامعه شناس خلاء امنیت کافی در کشور در کنار مصرف مواد صنعتی مخدر را از جمله مهمترین دلایل بروز چنین حوادثی در جامعه می داند و می گوید: از گذشته های نه چندان دور همه ما به یاد داریم که هر کجا دزدی کوچکی رخ می داد سئوال می کردند که اینجا کسی مواد مصرف می کند؟! الان سارقان برای اینکه به اصطلاح شجاعتشان چند برابر شود، مواد مخدر صنعتی مصرف می کنند تا هنگام سرقت یا جنایت نفهمند که چه می کنند و بی محابا و بدون ترس کارشان را انجام دهند. از سویی واقعیت این است که برخلاف ادعای مسئولان، ما نه تنها شاهد کاهش آمار جرم و جنایت در کشور و بخصوص تهران نیستیم که این آمار به اذعان اکثر شهروندان، چندین برابر هم شده است. کمااینکه امروز، وقتی همسر یا مادر یا دختر شما می خواهد شب هنگام به خیابان برود یا مجبورید با وی همراه شوید یا وی را با تاکسی بفرستید و یا اگر هیچ کدام میسر نبود، دایم به وی هشدار می دهید که از فلان خیابان رد شوید و جاهای خلوت نروید و…. این نشان می دهد که چقدر جامعه ما از مجرمان ترس دارند.
اما برای نزولی شدن چنین رویه ای چه باید کرد؟ سئوالی که حریرچی در پاسخ به آن می گوید: اگر مسئولان مربوطه بخواهند؛ حتماً می توانند این جنایتکاران را ردیابی کنند. بعد هم باید این جانیان را در ملاء عام وادار به اعتراف کنند تا بگویند در چه شرایطی چنین کاری کرده اند و چگونه دستگیر شده اند. تنها در چنین شرایطی است که می توان به کاهش جنایت هایی این چنینی امیدوار بود.
نادیده گرفتن تربیت جنسی
دکتر مسعود غفاری ، روانشناس نیز در گفت و گو با «روزان» اما معتقد است که ریشه بسیاری از این حوادث در تربیت غلط جنسی و عقده های جنسی است. این روانشناس می گوید: واقعیت این است اختلالات جنسی بعضی مواقع همراه با اختلالات بزهکارانه فردی می شود که در نهایت منجر به بروز جنایت هایی از این دست می شود. در حقیقت فرد بزهکاری که از لحاظ روابط جنسی نیز دچار بیماری است، ممکن است با چنین رفتارهایی و آزار جنسی دیگران لذت ببرد . در کنار این مسئله، بزهکاران معمولاً از لحاظ سطح فرهنگی و رشد اجتماعی در لایه های بسیار بیمار جامعه قرار می گیرند. به بیانی در سابقه و گذشته اینهارشد سالم جنسی وجود نداشته و بعضاً خودشان قربانیان تجاوز در کودکی بوده اند که حالا می خواهند این عقده های سرکوب شده را با چنین جنایاتی جبران کنند.
وی با بیان اینکه «تابو» بودن صحبت در مورد مسایل جنسی از دیگر عوامل بروز چنین حوادثی است می گوید: با اینکه فضای مجازی اطلاعات شهروندان را بالا برده است ولی،این اطلاعات بیشتر اطلاعات زرد هستند که مورد سوء استفاده های جنسی و اقتصادی قرار می گیرند.
غفاری همچنین با با اشاره به نقش مقوله رشد ناهماهنگ فن آوری و فضای مجازی با جامعه می گوید: وقتی پسربچه ۱۰-۱۲ ساله ما از طریق فضای مجازی و به صورت زودهنگام با مسایل جنسی آشنا می شوند اما کسی نیست که آنها را راهنمایی کند و بعد تا زمان ازدواج ۱۵ تا ۲۰ سال فاصله می افتاد مسلم است که نوجوان ما آسیب های زیادی در این مسیر می بیند. درحالیکه اگر برای این فاصله یکی دو دهه ای برنامه ای داشته باشیم می توانیم ازبروز چنین بحران هایی جلوگیری کنیم.
ولی عامل دیگری که این روانشناس به آن اشاره می کند شاید مهمترین عامل در این میان باشد. غفاری در این زمینه می گوید: همه ما بزرگسالان دوران و بحران های جنسی را پشت سرگذاشته ایم و با آنها آشنا هستیم. حالا بسیاری از همان نوجوان بحران زده ، خودشان مسئول شده اند. بنابراین در برنامه ریزی های خود باید از این تجارب شخصی استفاده کنند. ضمن آنکه نباید از یاد برد که جامعه ما با دو سه دهه قبل تفاوت بسیاری کرده است. الان ما با جامعه تقریباً جوانی مواجهیم که قبلاً وجود نداشته. جامعه ای که در آن، مسائل جوانان هم بیشتر است.
به اعتقاد وی اصولاً تربیت جنسی باید از دل خانواده و تصحیح نگاه والدین بیرون بیاید: اینکه خود والدین از اصول تربیت جنسی اطلاع کافی داشته باشند و اینکه مادر و پدر بدانند، بعد از یک سنی، چطور باید با فرزندشان در مورد مسایل جنسی صحبت کنند. از سویی ما در مدارس برای دخترانمان جشن تکلیف می گیریم ولی واقعاً مدارس ما و معلم های ما چقدر در خصوص تربیت جنسی و نحوه آموزش آن به دختران، اطلاعات دارند؟! چرا باید نوجوان ما به جای اینکه از والدین یا معلم های خود، مسایل و مشکلات جنسی اش را بپرسد، مجبور باشد که از همکلاس ها یا دانش آموزان بزرگتر از خودش این سئوالات را بپرسد؟
وی در پایان تاکید می کند: بنابراین اگر می خواهیم کمتر شاهد چنین حوادثی باشیم باید یکسری رفتارهای گروهی اجتماعی را از خانواده آغاز کنیم و در مدارس و سپس در نهادهای اجتماعی ادامه دهیم.