پوریا عابدینی، آوازخوان موسیقی ایرانی، میگوید: وقتی پشت اثر تفکری نباشد و هنرمند نسبت به جامعه و مرحلهای که در آن قرار دارد، هیچ نگرشی نداشته باشد، اثری اندیشمندانه و فاخر تولید نخواهد شد. هنرمند باید نسبت به اینکه جامعه در چه مرحلهای قرار دارد، نگرش داشته باشد. او باید بداند جامعه حال حاضر به چه نوع موسیقی نیاز دارد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، پوریا عابدینی (آوازخوان موسیقی ایرانی) سالها نزد وحید تاج که از شاگردان محمدرضا شجریان بوده، آموزش دیده است. او متولد سال ۱۳۷۳ است و بارها در جشنواره موسیقی جوان کسب عنوان کرده.
اجرای کنسرت گروه «پروا» با آهنگسازی محمدرضا حیدری، آخرین فعالیت اجرایی پوریا عابدینی است که روز پنجشنبه بیست و یکم دیماه در سالن استاد جلیل شهناز خانه هنرمندان روی صحنه رفت.
«پیشدرآمد شور»، «ساز و آواز ابوعطا»، «تصنیف پریرخسار»، «چهار مضراب دشتی»، «ساز و آواز دشتی»، «تصنیف آرام جان»، «قطعه پناه»، «دونوازی کمانچه»، «ساز و آواز فرود» و «تصنیف درد نهان» به آهنگسازی محمدرضا عزیزی در کنار تصنیف «صورتگر چین» ساخته محمدعلی کیانینژاد، قطعاتی بودند که در کنسرت مذکور اجرا شدند.
برگزاری کنسرت گروه «پروا» بهانهای برای گفتگو با پوریا عابدینی است که در ادامه ارائه میشود. در خلال مطلب دو قطعه از آثار این آوازخوان قابل شنیدن است.
اولین سوال درباره جشنواره ملی موسیقی «جوان» است که از ابتدا تاکنون، سهم مهمی در کشف استعدادهای جدید داشته است. شما چندین دوره در جشنواره موسیقی جوان حضور یافتهاید. با توجه به این اتفاق به نظرتان این رویداد چقدر روی کم و کیف کار شما موثر بوده است؟
به نظرم جشنواره موسیقی جوان رویدادی بود که مرا با آن مسیر درست آشنا کرد. شخص من برای اینکه بتوانم چندین دوره در جشنواره موسیقی جوان شرکت کنم و جزو برگزیدهها باشم، سعیام این بوده خودم را با تمام استانداردهای این رویداد هماهنگ کنم. همین رویه باعث هدفمند شدن تمرینات و فعالیتهایم شد.
چند دوره در جشنواره موسیقی «جوان» حضور یافتید و چه عناوینی کسب کردهاید؟
در دهه نود، هشت دوره در جشنواره موسیقی جوان شرکت کردهام. سال ۱۳۹۳ برای اجرای صحنهای در جشنواره پذیرفته شدم، اما مقامی کسب نکردم. از سال ۱۳۹۴ تا سال ۱۴۰۰ بود که به طور مرتب در جشنواره شرکت کردم و در همه دورهها جزو برگزیدگان بودم.
باید یادآور شد جشنواره موسیقی «جوان» از دوران همهگیری کرونا تا امروز با کیفیت قبلی برگزار نشده، اما موضوع دیگری که همواره برای نوازندگان اهمیت دارد اجرا در حضور اساتید بنام کشور است. جشنواره موسیقی «جوان» تنها رویدادی است که طی آن چند استاد به نام کنار یکدیگر مینشینند و اجرای شرکتکنندگان نوجوان و جوان را با نگاهی تحلیلی تماشا میکنند.
دقیقا همینطور است و باید بگویم این مورد، یکی از بزرگترین حسنهای جشنواره موسیقی جوان است. در محضر اساتید بزرگ خواندن اتفاقی است که نصیب همه خوانندگان نمیشود. حال شما حساب کنید چهار، پنج استاد مطرح آواز که سرآمد این عرصه هستند به تماشای اجراها مینشینند. این مدل اجرا برای من جوان که تازه قدم در راه موسیقی ایرانی و آواز گذاشتهام، اتفاقی خوب و ویژه است. به هر حال اساتیدی آوازخوانی و اجرای مرا میبییند که سالهای سال زحمت کشیدهاند. این استادان برای فردی چون من پیشکسوت و الگو محسوب میشوند.
مسئله مهم این است که این دسته از استادان شاید در طول سال هرگز گردهم نیایند و همزمان به تماشاهای اجراها ننشینند. در جشنواره گویی کارگاهی آموزشی با حضور تماشاگران و هنرمندان تشکیل شده است.
حقیقتا همینطور است. این اتفاق برای افرادی چون من، بخصوص شخص خودم که برای حضور در جشنواره و اجرا از شهرستان به تهران میآمدم، اتفاق بسیار خوبی بود. من اهل شهرستان ابهر هستم و قاعدتا فرصت و مجال حضور در کلاسهای استادان برایم موضوع خیلی مهمی بود.
در بسیاری از شهرها کلاس تخصصی آواز وجود ندارد، یا نهایتا استادان درجه چندم آنها را اداره میکنند. به همین دلیل بچههای شهرستان اگر به تهران نیایند و فعالیت نکنند، دیده نمیشوند.
درست است. همانطور که خودتان هم گفتید در جشنواره موسیقی جوان استادان شاخص یک جا جمع بودند که برای من فرصتی طلایی به حساب میآمد.
در ابتدای کار چه بستری فراهم بود که شما را به فراگیری موسیقی دستگاهی ایران آن هم در رشته آواز سوق داد. به هرحال شما دهه هفتادی هستید و خب هم سن و سالهای شما در کودکی و نوجوانی سلیقههای موسیقایی متفاوتی دارند. اغلب آنها با موسیقی دستگاهی ایران ارتباط برقرار نمیکنند که البته دلایل مهمی دارد.
بخش مهم این تمایل علاقه شخصی و گرایشهای درونی خودم بوده است. حضور در مجامع کوچک هنری شهرمان، مانند «شبی با موسیقی» و رویدادهایی از این دست نیز در این خواست و تمایل موثر بوده است. یا اینکه در مدرسه با دوستان اجراهایی داشتیم. حین تحصیل معمولا در هر مقطعی که بودم فعالیتهایم ادامه داشت. به هر حال همه اینها باعث شد به مرور مسیرم را پیدا کنم.
پیش از حضور در تهران و اجرا در جشنواره موسیقی جوان، در شهر ابهر چگونه آواز و مقدمات لازم را فراگرفتید؟
آن زمان که آواز را شروع کردم شهر ما استاد آواز نداشت. شخص بزرگواری هستند که خیلی به گردن من حق دارند و نامشان آقای فرشید امینی است. ایشان خودشان تجربه کلاس آواز نداشتهاند. استاد آقای امینی نوازنده بوده و با ساز مینواخته و ایشان مشق میکردهاند. من آواز را نزد ایشان فرا گرفتم. میخواهم بگویم گرایش من به سمت موسیقی ایرانی و موسیقی کلاسیک ایرانی علاوه بر علاقه شخصی، از همان محافل و جمعهای خودمانی خودمان شروع شد. در آن دوران دوستان نزدیکم نوازنده سازهای ایرانی بودند و خب همه اینها در ورود من به عرصه موسیقی ایرانی و آواز موثر بوده است.
در موسیقی ایرانی مرسوم است که خوانندگان و نوازندگان استادانی را به عنوان الگو انتخاب میکنند. از طرفی در گذشته اساس یادگیری و آموزش تعالیم، سینه به سینه بوده که این مدل متد در انتخاب استادانی به عنوان الگو موثر بوده است. از طرفی یکی از مولفههای مهم فراگیری موسیقی ایرانی کپی،تمرین و اجرای آثار معتبر استادان قبلی است.
درست است. من موسیقی را با آواز استاد ایرج و استاد گلپایگانی شناختم. اگرچه بعدها دنبالهرو سبک این عزیزان نبودهام، اما خب در آن مقطع آنچه که مرا به مسیر موسیقی ایرانی سوق داد صدا و آثار آنها بوده است. آن میل و گرایش شدید من به آواز ایرانی طی چنین روندی ایجاد شد. حتی به طور مشخص یادم هست که آواز سهگاه استاد گلپایگانی یا شعری از عماد خراسانی را بسیار دوست میداشتم. این اثر با مطلع «پیش ما سوختگان مسجد و میخانه یکی است/ حرم و دیر یکی، سبحه و پیمانه یکیست» شروع میشود و با «این همه جنگ و جدل حاصل کوته نظری است/ گر نظر پاک کنی کعبه و بتخانه یکیست»، ادامه مییابد. آواز ماندگار استاد ایرج با ساز استاد فرهنگ شریف را هم به یاد دارم که میگوید؛ «آرزو دارم که باز آن روی زیبا را ببینم». من با چنین آثاری با موسیقی ایرانی آشنا شدم و هر چه گذشت نسبت به آن گرایش بیشتری پیدا کردم. اینطور بگویم طی این سالها هر چه جلو رفتهام، بیشتر غرق شدهام.
شما شاگرد وحید تاج هستید. ایشان را باید یکی از سردمداران موسیقی دستگاهی حال حاضر دانست.
پیش از هر توضیحی باید بگویم که آقای وحید تاج هم در عرصه هنر و هم به لحاظ اخلاقی فردی بسیار قابل احترام است. اینطور بگویم که اگر بخواهم از هر منظر به استاد تاج بنگرم؛ چیزی جز خوبی نمیبینم. سال نود و سه که برای حضور در جشنواره موسیقی جوان پذیرفته شدم، با استاد دیدار کردم. ماجرا از این قرار بود که من دوستی داشتم که منصور نام داشت. او از طرف مادر ابهری است و خودش اهل شهر اهواز است و خب میدانید استاد تاج اهل دزفول هستند. این دوست عزیز از شاگردان استاد وحید تاج بود و حین صحبتهایی که داشتیم همیشه از کیفیت کلاسهای ایشان تعریف میکرد. زمانی که سال نود و سه طی حضور در جشنواره جوان برای اجرای صحنهای آماده میشدم، دوست دیگری با من تماس گرفت و گفت یکی از شاگردان استاد تاج در جشنواره آن سال حضور یافته و آنجاست. بعد گفت اگر تمایل داری نزد ما بیا تا به اتفاق آقای تاج دورهم باشیم. این اتفاق رخ داد و من استاد را دیدم. صحبتهایی مطرح شد و ما هم آواز خواندیم. زمانی که با استاد تاج از نزدیک مواجه شدم دیدم حرفهای دوستم منصور در رابطه با کلاسهای ایشان، کاملا درست بوده است. در ادامه احساس کردم هرآنچه در رابطه با آواز میخواهم را میتوانم در کلاسهای وحید تاج به دست آورم. البته پیش از این اتفاق خیلی تلاش کردم که در کلاس استادی خبره و درجه یک حضور پیدا کنم، منتهی شرایط مهیا نبود. سال نود و سه بود که در کلاسهای استاد تاج ثبتنام کردم. به جرات میگویم که استاد وحید تاج خیلی بیشتر از آن چیزی که باید برای هنرجویانی چون من که از شهرستان میآمدیم، مایه گذاشتهاند و به ما لطف داشتهاند و همیشه از ایشان ممنونم.