ایسنا/خوزستان یک شاعر و منتقد ادبی میگوید: نه تنها شعر نو بلکه شعر کلاسیک و نه تنها شعر کلاسیک بلکه ادبیات، مطالعه و کتابخوانی در بین مردمی که نسبت خود را با خرد فردی و جمعی و روح تاریخی قوم خود گم کرده و از حافظه فرهنگ زبانی خود گسسته یا به تعمد روبرگردانده باشند جایگاه مجزا و منفردی ندارد.
محمد جانبازان در گفتوگو با ایسنا با اشاره به اینکه پدیده فقدان استقبال از کتابخوانی در جغرافیاهای مختلف به طور متفاوت ظهور میکند توضیح داد: نبود استقبال از کتابخوانی البته در معنای تاریخی و متعارف آن در سرزمینهایی که تب رستاخیر تکنولوژیکی در آنها فروکاسته و از گذار تسخیر و مسخ انسان، به واسطه تکنولوژی عبور کرده و به ساحلی امن رسیده باشند و انسان راسیونالیست به مدد عقل دایرمدار توانسته باشد به تحلیل یا تاویل وقایع و حقایق، بدون التهاب تکنیکی و شهوت تکنولوژیکی دست یافته باشد صورت مدرن به خود گرفته و با جهان ملتهب رسانهای همسو شده و در حقیقت نه تغییر ماهیت که دچار تغییر صورت شده است.
وی ادامه داد: اما در چنین جوامعی بخش دیگری از علل فقدان مقبولیت کتابخوانی تاکید میکنم در معنای سنتی آن به تغییر نهاد دانستن و تطور منظر معرفتشناسی انسان معاصر بازمیگردد. تکنولوژی و به واسطه آن مدیا برسازنده روح جمعی چنین بشری است و لاجرم صورت غالب چنین جهانی، دانش و دانایی خود را به واسطه انضباط و نظم ساختاری تکنولوژی به دست خواهد آورد.
این شاعر معتقد است: معانی و مفاهیم شعر، ادبیات و فلسفه شکسپیر، کافکا، کامو، مارکس، نیچه، مارکز، بورخس و… از هزارتوهای خازنها، کیتها، ترانزیستورها و سیستمهای فوق پیشرفته مجازی عبور کرده و مطالب اگرچه سریعالوصولتر در دسترس همگان قرار خواهند گرفت اما از رنگ و بوی پوزیشن تاریخی نهاد کتابخوانی تهی خواهند بود.
وی با تاکید بر اینکه مکانیسم فهم و دریافت معنای متن نسبتی با چگونگی سیر و یا پوزیشن مطالعاتی فرد و افراد ندارد بیان کرد: تاویل شعر مثلا حافظ به واسطه مطالعه فرد تکنیکی در رسانههای برساخته جهان تکنولوژیکی میتواند حتی عمیقتر از تفسیر یا تاویل بزرگترین مفسران و تاویلگران تاریخ باشد.
جانبازان با اشاره به اینکه بخش دیگری از تصور فقدان میل به کتابخوانی در انسان مدرن یا شبه مدرن به عادتزدگی و داشتن منظری متعین و تاریخی از امر کتابخوانی در پیشگاه انسان سنتگراست توضیح داد: انسانی که در دل شکستن کلان روایتها و ابرساختارها به دنبال حفظ ساختار مطالعه و کتابخوانی به شیوه اعصار ماضی میگردد نمیتواند نسبت خود را با رستاخیز تکنولوژیکی یافته و با آن همسو و بر آن فایق آید اما در جهان بیهوش از غمزه رستاخیز تکنولوژیکی ماجرا شکل دیگر و البته اسفباری به خود گرفته است.
سراینده «گاو من» با تاکید بر اینکه مسخ بشر منتشر در برابر شهوت تکنولوژکی تمدن تکنیکی امکان هر گونه تفکر عمیق، مستقل و عقلمدار را از او میگیرد خاطرنشان کرد: بیآنکه امکان غلبهگی بر این سیطره برای چنین بشری فراهم شده باشد در سایه و ساحت حمله تکنیکی جهان تکنولوژیکی با گستره عظیم تنوع دادههای فرهنگی و تبلیغاتی روبهرو شده و در مواجه است. البته بخش عظیمی از تغییر شکل مطالعه در چنین جوامعی به واسطه فراگیری و جذابیت جهان مدیا است و شتابزدگی در فعل و قول و تفکر انسان منتشر.
جانبازان با تاکید بر اینکه مطالعه شعر نو ـ شعر مدرن فارسی از نیما تا عصر پسانیماییان ـ در میان مردم و اهالی دانش و فرهنگ کمرنگ نیست اضافه کرد: حتی معتقدم در آن حد محدود گرایش به شعر مدرن فارسی کم از توجه به شعر حافظ و سعدی ندارد.
این ادیب متذکر شد: در وهله نخست باید از این منظر و موضوع غافل نبود که کارکرد دیوان حافظ و سعدی برای صورت غالب جامعه تنها به اندازه اسباب دیزاین و طراحی داخلی دکوراسیون منزل و یا کافیشاپها اهمیت دارد. افرادی که ظاهرا تظاهر به فرهنگدوستی میکنند و تلاش مذبوحانهای برای ظهوری متفاوت در عقل عوام دارند ولی کمترین میزان فهم یا نسبت بین آنها با معارف و جهانبینی این شاعران وجود دارد.
وی ادامه داد: برای عموم خواص هم اوضاعی از این دست غالب است و فیالمثل برای عمده آکادمیستها شعر حافظ و سعدی مدخل ایهام و استعاره است و شعر بیدل، دربردارنده جهان پیچیدهای از رنگها و تصاویر مخیل است و یا مثلا مفتون تمثالها و نمادگرایی ملای روم هستند.
او یادآور شد: در این میان تنها عدهای اندک و بسیار معدودی میتوانند به این نکته توجه کنند که مثلا حافظ، انقلابیترین شاعر ضدانقلاب عصر خود و دیگر اعصار شعر فارسی است و نظام انتقادی حافظ همواره در تضاد، تقابل و ستیهندگی با عقل فقهی، فهم عرفی و هویت صنفی صوفیان و زاهدان عصر خود است و این ستیز به نظام معرفتی حافظ تبدیل و برسازنده دستگاه زبانی ایشان است.
از این شاعر در ایسنا:
محمد جانبازان: شاعران را به جای شعر رسانهای کردیم
شاعران امروزی به مسایل سیاسی و اجتماعی گرایش پیدا کردهاند
جانبازان با بیان اینکه بشر منتشر، در حوزه ظاهر فرهنگ، در یک وجه مشترک، معنای ملیت را پاسبان و در حفظ آن مساعی ارزشمندی دارد گفت: آن هم استفاده از شاهنامه فردوسی و دیوان حافظ بر سر سفره هفت سین است که البته در جای خود قابل توجه است.
جانبازان به این پرسش که چرا مردم هنوز هم شعر کلاسیک را بیشتر میخوانند؟ جواب داد: اگر مراد از مردم صورت فرد منتشر است که باید اذعان کنم ناشر در پی حوایج روزانه و روزمره از بام تا شام برای پرداخت اقساط خود در تکاپویی عبث رنج دوران میبرد و شب خسته و تهی از هر افقی منتظر طلوع روز مکرر دیگری است که از پس امروز میآید. به راستی چگونه میتوان از انسانی که به عقل معاش دچار شده باشد متوقع مطالعه کردن بود!؟
وی با تاکید بر اینکه انسانی که خواهشها و نیازهای نباتی بر خاستگاه امور معنویش پیشی گرفته باشد از فضیلت دانایی بیبهره خواهد ماند افزود: این چشمانداز و سرنوشت دور از تصوری برای انسان منتشر نیست چراکه تنگناهای زیستن در شقاوت بیپایان نان و شمایل تربیتی چنین بشری امکان هر گونه فرار از وضع موجود را از او صلب میکند.
شاعر «رقصیدن با اشباح در خواب هندسی» خاطرنشان کرد: اگر معنای مردم را به همان تعداد اندک اهل دانش تقلیل داده و تعریف کنیم باید عرض کنم شعر پیشانیمایی که بخش اعظم آن را شعر کلاسیک تشکیل میدهد به مدد وزن عروضی، ریتم، ضرباهنگ، توازن، تقارن و تساوی طولی مصرعها و در مجموع صورت ساختاری و متعین خود برای مخاطب متصنع جذابتر است. بر روی موج موسیقی شعر سوار میشود و بیکمترین توجه به معانی و مفاهیم در حقیقت از وزن و ساختار شعر و دلالتهای ضمنی و صریح آن ملتذذ میشود.
این منتقد ادبی با اشاره به اینکه آسیب موسیقی سنتی ایرانی نیز به واسطه کلام محوری و خوانندهمداری و به سبب سلطه بیچونوچرای کلام وجود دارد گفت: به قول شیخ بهایی:
گر بمانیم زنده بردوزیم
جامهای کز فراق چاک شده
ور بمیریم عذر ما بپذیر
ای بسا آرزو که خاک شده
وی با تاکید بر اینکه ضرورتا باید بین الفاظ خواننده، خوانشگر و مخاطب متن تمایز بنیادین قایل بود توضیح داد: «خواننده» متن، در برابر معنای متن، منفعل و عقیم از هر گونه تحلیل، تفسیر و یا تاویلی است و هیچ گونه تاثیری نه بر متن گذاشته و نه از متن پذیرفته است و با متن همان گونه رفتار میکند که با اتمسفر هوا. «خواننده» متن صرفا به عمل مکانیکی خواندن بسنده میکند.
او افزود: ولی در مقابل، «خوانشگر» متن با درآمیختن مدام با معانی ضمنی و آشکار متن از سرحد تحلیل و تفسیر به ساحت تاویل متن راه مییابد.
جانبازان خاطرنشان کرد: نزد «خوانشگر متن»، کنش خواندن، جدالی مستمر، هیجانی و پویاست برای پیدایی و ناپیدایی معنا و در چنین فعلیتی، نامیرایی معنا به دست «خوانشگر متن»، شرط بنیادین تبدیل او به «مخاطب» متن است.
وی با اشاره به اینکه در ۲ دهه اخیر با فراوانی کمی و فقدان کیفی در حوزه کتاب مواجه بودهایم گفت: از صحبت درباره مافیای عریض و طویل نشر میگذرم چراکه:
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من
آنچه البته به جایی نرسد فریاد است
این شاعر تصریح کرد: حداقل در ۲ دهه اخیر به مدد انبوه ناشرانی که در حوزه ادبیات داستانی و شعر و… به ناگهان سر از خاک درآوردهاند هر شاعر و نویسندهای این امکان را یافته تا تنها به مدد پرداخت هزینههای گزاف، چاپ، مجموعه شعر و یا کتاب داستان و رمانش را منتشر کند.
جانبازان گوشزد کرد: انبوهی تولیدات کثیر، بزرگترین آفتش مستور شدن آثار جدی شاعران و نویسندگانی است که در فقدان نظام انتقادی و منتقد اصیل از نظرها پنهان و در نهایت محو میشوند که آرامآرام به انزوا و فراموشی کشیده خواهند شد.
او با تاکید بر اینکه صنعت چاپ تنها در صورتی که از یک بنگاه اقتصادی به یک نهاد فرهنگی بدل شود میتواند به توسعه ادبیات کمک کرده و به تولید و بسط آثار فاخر مساعدت رساند متذکر شد: در غیر این صورت همانند تمامی بنگاههای اقتصادی به جای آنکه در خدمت فرهنگ باشد به خدمت جامعه کاپیتال درخواهد آمد و این رخداد به افول فرهنگ خواهد انجامید.
انتهای پیام