روزان: براساس آخرین آمار منتشر شده در سال ۱۴۰۱حدود یک میلیون دانش آموز از تحصیل باز ماندند. بر این مبنا، در مقطع ابتدایی بیش از ۱۷۵ هزار دانشآموز، در مقطع متوسطهی اول حدود ۱۹۸ هزار دانشآموز و در مقطع متوسطهی دوم نیز حدود ۵۵۷ هزار دانشآموز ترک تحصیل کردهاند.
همین چند روز قبل بود که یکی از رسانه های کشور در این زمینه، با لحنی محتاطانه نوشت: آیا میتوان فرضیات ذیل را به عنوان علل این واقعه برشمرد؟بیانگیزگی در تحصیل و روشننبودن آیندهی پس از آن؛ بهگونهای که تحصیل را از امری «معنیدار» به کنشی بیسرانجام جلوه دادهاست. فقر در محیط خانواده؛ به گونهای که ادامهی تحصیل مدرسهای از توان سبد خانوار بیرون افتادهاست. سختگیریهای درون مدرسه؛ بهگونهای که شوق حضور در این فضا را از دانشآموزانِ طالبِ شادی در سنین کودکی و نوجوانی ستاندهاست. زرق و برقهای مادّیِ افرادِ نهچندان تحصیلکرده، که رهزن فکری دانشآموز شده، و وی را از آیندهنگریِ تحصیلی به حالبینیِ موقتی دچار کردهاست. فراهمنبودن سختافزارهای آموزشی و دشواریهای حضور در مدرسه، اعمّ از سقف بالای سر و حداقلهای امکانات رفاهی، که در مقایسههای میان مدارسِ برخوردار و غیربرخوردار، دانشآموزان ضعیف را وامیدارد تا عطای مدرسه را به لقایش ببخشند.
آمار به تفکیک
مطابق تحقیق انجام شده، دانش آموزان دلایل متفاوتی را برای ترک تحصیل بیان داشتهاند: دلایل مربوط به مدرسه ۷۷ درصد، دلایل خانوادگی ۳۴ درصد، دلایل کاری ۳۲ درصد.
براساس این پژوهش خاص ترین دلایل هم: عدم علاقه به مدرسه ۴۶ درصد، مردودی ۳۹ درصد، عدم ارتباط خوب با معلم ۲۹ درصد، پیدا کردن کار ۲۷ درصد بوده است. اما این دلایل همه` آن چه را که باعث ترک تحصیل دانش آموزان میشود، بیان نمیکنند، به ویژه علل و عواملی را که از قبل بر رفتار و تمایلات دانش آموزان تاثیر گذاشته و باعث شدهاند که تصمیم به ترک مدرسه بگیرند. در همین زمینه می توان این عوامل را به دو دسته مهم زیر تقسیم بندی کرد:
● عوامل مؤثر در ترک تحصیل
▪ جنبه فردی:
بخش عمدهای از تحقیقات تجربی موید این نکتهاند که یکی از مهم ترین عناصرجابه جایی دانش آموز است: چه جابه جایی محل اقامت (تغییر محل سکونت ) و چه جابه جایی تحصیلی (تغییر مدرسه)، خطر ترک تحصیل را افزایش میدهد. ( آستن و مک لاناهان ۱۹۹۴.) تحقیقات نشان میدهد اکثر دانشآموزانی که از دبیرستان جدا شدهاند، حداقل یک بار قبل از انصراف، جابه جا شده بودند. در حالی که اکثر آنهایی که فارغ التحصیل شده بودند، این کار را نکردهاند (رامبرگر ۱۹۹۸.) عامل دیگر، پیشرفت تحصیلی است. تحقیقات زیادی نشان داده اند که بنیه علمیضعیف، محرکی قوی برای ترک تحصیل بوده است ( لارسن ۱۹۹۸.) هم چنین مشخص شده است که حتی بعد از کنترل ( به دلیل مشکلات تحصیلی و سوابق دانش آموزان ) و بهبود بنیه دانش آموزان، باز هم نتوانستهاند از ترک تحصیل آنان جلوگیری کنند.
تحقیقات نشان داده است که بنیه` علمیاولیه و دل مشغولی اولیه به تحصیل در دوره دبستان و راهنمایی، به پیش بینی ترک تحصیل در دبیرستان کمک میکنند. رودریک (۱۹۹۳) در تحقیقی نشان داد که تفاوت در نمرات علمی از ابتدای سال چهارم شروع میشودو قبل از ترک مدرسه، وضعیت نامطلوب نمرات دانش آموزان مشخص میگردد. یکی دیگر از عواملی که توجه زیادی را به خود جلب کرده است مردودی است. برخی تحقیقات اخیر نشان داده است که مردودی، تاثیرات زیادی بر کیفیت تحصیلی میگذارد. (الکساندر۱۹۹۴)، تمام مطالعات تجربی انجام شده موید این است که مردودی حتی در سطوح پایین تر تحصیلی به طرز محسوسی بر تمایل به ترک تحصیل تاثیر گذار است. ( گلداسمیت و وانگ ۱۹۹۹)
▪ جنبه اجتماعی
الف) عوامل خانوادگی:
بیشتر تحقیقات معطوف به ویژگیهای ساختاری خانوادهها از قبیل وضعیت اقتصادی – اجتماعی است. وضعیت اقتصادی – اجتماعی که با سطح سواد و درآمد والدین سنجیده میشود، عامل مهمیدر پیش بینی موفقیت تحصیلی و رفتار ترک تحصیل است. این تحقیقات نشان داد دانش آموزانی که تنها یک سرپرست دارند یا تحت تکفل پدر یا مادر ناتنیاند، بیشتر از دانش آموزانی که دارای دو سرپرست (پدر و مادر واقعیاند) ترک تحصیل میکنند. تا کنون تحقیقات کمیدر جهت شناخت مسائلی که در آن ساختار خانواده باعث ترک تحصیل میشود، انجام شده است. طبق نظریه سرمایه گذاری، والدین بر اساس اهداف و محدودیتشان درباره مقدار زمان و منابعی که برای فرزندشان صرف میکنند، تصمیم میگیرند و این مسأله میتواند بر تمایل بچهها به تحصیل و کسب مهارتهای علمیآنها تاثیر بگذارد.(هاو من، ولف، ۱۹۹۴) سرمایه انسانی (سطح سواد والدین ) وسرمایه مالی ( در آمد والدین) نمیتوانند عوامل کافی برای پیدا کردن ارتباط بین زمینه` خانوادگی و موفقیت تحصیلی باشند.
ب) عوامل مدرسهای:
در این زمینه چهار ویژگی مدرسه دخیل اند: ترکیب دانش آموز، امکانات مدرسه، مشخصههای ساختاری مدرسه و فرآیندها و شیوههای مدرسه.)
▪ امکانات مدرسه: یکی از تحقیقات نشان داد هر چه دانش آموزان معلمها را بهتر درک کنند، نرخ ترک تحصیل پایین میآید.
▪ ساختار مدرسه:
تحقیقات موید آن هستند که اندازه مدرسه و عمومییا خصوصی بودن آن، بر ترک تحصیل تاثیر میگذاردد.
▪ شیوهها و خط مشیهای مدرسه:
تحقیقات نشان میدهند که مدرسه برد به روش بر انصراف دانش آموزان از تحصیل تاثیر میگذارد. یک راه به طور غیر مستقیم و از طریق خط مشیهای عمومیو اموری است که برای بهبود بهرهوری کل مدرسه طراحی شده است. این خط مشیها و امور کاری و سایر مشخصههای مدرسه میتوانند منجر به انصراف داوطلبانه دانش آموزان شود.
راه دیگر، خط مشیهای صریح و تصمیمگیریهای آگاهانه است. این قوانین میتوانند در ارتباط با مواردی مثل کسب نمرات پایین، غیبت زیاد، بی انضباطی و…. باشند که منجر به اخراج، بلاتکلیفی و تعویض اجباری مدرسه میشوند.
▪ گروه همسالان:
نبود امکانات، فقر مالی، شرایط سکونت و فراهم کردن کار و اشتغال بعد از اتمام تحصیلات و… پیشرفت بچهها و بزرگسالان را تحت تاثیر قرار میدهند و احتمال این که این گونه افراد ترک تحصیل کنند، بیشتر است.
باز هم تورم!
اما ترک تحصیل را می توان از منظر جامعه شناسی نیز بررسی کرد. روح الله مصطفی نژاد، آسیب شناس با اشاره به نقش تورم و مشکلات اقتصادی در افزایش آمار ترک تحصیل دانش آموزان میگوید: «خانوادهها به دلیل تورم و وضعیت بد اقتصادی فرزندان خود را به مدرسه نمیفرستند.»
وی همچنین می افزاید: برخی عوامل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را عامل بازماندن از تحصیل میدانند. به طور کلی اینها عوامل بیرونی هستند.
این آسیب شناس اجتماعی با ذکر اینکه دلیل دیگر آن ریشه در درون نظام آموزشی دارد می افزاید: برخی بر این باورند که فرزندان، نیروی کار خانواده هستند و فرستادن آنها به مدرسه به افزایش هزینههای خانواده و حتی کاهش درآمد آنها منجر میشود؛ به ویژه در مقاطع پایین تحصیلی. چون بازده سرمایهگذاری پایین است. یعنی اگر فردی ۶ سال زمان بگذارد و مدرک ابتدایی بگیرد، انتظار درآمدی زیادی ندارد. در حال حاضر افرادی که دیپلم گرفتهاند هم انتظار درآمدی زیادی ندارد. حتی فارغالتحصیلان مقطع لیسانس در برخی رشتهها نیز انتظار درآمدی ندارند.
مصطفی نژاد با ذکر اینکه به تعبیر اقتصادی هزینه فرصت آموزشی بالاست ادامه می دهد: یعنی تعداد سالهای آموزشی نهتنها درآمدی ایجاد نمیکند بلکه هزینهها را هم افزایش میدهد. بنابراین زمانی که هزینه فرصت بالا میرود خانوادهها تصمیم میگیرند که فرزند خود را به مدرسه نفرستند.به تعبیر اقتصادی هزینه فرصت آموزشی بالاست. یعنی تعداد سالهای آموزشی نهتنها درآمدی ایجاد نمیکند بلکه هزینهها را هم افزایش میدهد. بنابراین زمانی که هزینه فرصت بالا میرود خانوادهها تصمیم میگیرند که فرزند خود را به مدرسه نفرستند.
به هر تقدیر چه بخواهیم و چه نخواهیم باید بپذیریم که اگر تعداد بازماندگان از تحصیل کشور ما همان یک میلیون نفر در برابر ۱۵ میلیون دانش آموز باشد، بیش از ۶ درصد فرزندان این آب و خاک از تخصیل محروم هستند. رقمی که بی شک مناسب کشوری که داعیه تلاش برای توسعه و پیشرفت دارد، نیست!