روزان: در حالی آمارهای اخیر از کاهش علاقه دانش آموزان به تحصیل در دانشگاه خبر می دهد. در سالهای دهه ۷۰، دانشگاه چون بهشتی بود که نوجوانان دهه شصتی برای رسیدن به آن گویی باید کوهی عظیم را فتح میکردند. رویایی بود که این روزها کاملا رنگ باخته است.
سابقه کاهش آمار تمایل به تحصیل در دانشگاه به اواخر دهه ۸۰ برمی گردد. یعنی زمانیکه برخی اخبار حکایت از آن داشت ظرفیت دانشگاهها بیشتر از تعداد داوطلبان است. در همین رابطه، اسفند سال ۱۳۸۹، ایرنا در گزارشی به نقل از حسین توکلی مشاور اجرایی وقت سازمان سنجش نوشت که ظرفیت دانشگاهها، موسسهها و مراکز آموزش عالی در ایران «به مراتب» بیشتر از تعداد داوطلبان شرکت در آزمونهای سراسری است.
در آن برهه، شرایط به گونهای پیش رفت که در نهایت در سال ۱۴۰۱، آمارها کاهش حدود یک میلیون نفری تعداد دانشجویان را در طول چهار سال نشان دادند.
اعتراف رسمی
حالا اما رئیس مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی به شکلی عمیق تر به این ماجرا پرداخته و با اشاره به بیرغبتی جوانان ۱۸ تا ۲۴ سال برای تحصیل در دانشگاه، به تشریح دلایل این پدیده اجتماعی و ارتباط مستقیم آن با مقوله اشتغال در سالهای اخیر اشاره کرده است.
علی باقر طاهرینیا در خصوص وضعیت اشتغال فارغالتحصیلان و نیازسنجی بازار کار برای کاهش این نرخ بیکاری، توضیح داد: اگر بخواهیم نیاز بازار کار و جامعه را محاسبه کنیم و براساس آن نیاز دانشجو تربیت کنیم این صرفا برای رشتهها و حوزههایی است که از محل منابع دولتی تحصیل میکنند.
وی افزود: به طور روشن اگر میخواهیم دانشجو در دورههای روزانه بپذیریم قطعا باید قبل از آن پیشبینی کرده باشیم که جامعه چه تعداد نیروی انسانی نیاز دارد و اعتباراتی که دولت برای دانشجوی روزانه تخصیص میدهد توجیه داشته باشد، اما سوال این است که چه تعداد از دانشجویان ما با هزینه شخصی خود تحصیل میکنند.
معاون وزیر علوم گفت: افرادی که با بودجه شخصی خود تحصیل میکنند لزوما به این صورت نیست که قبلا برآورد کرده باشند جامعه به کدام تخصص نیاز دارد یا ندارد؟ اگر بخشی از جامعه ما برای دانش عمومی خود دوست دارد در رشته حقوق تحصیل کند و هزینه را خود پرداخت میکند آیا منطقی است که اجازه ورود به آنها ندهیم و امکان تحصیل را از آنها بگیریم؟
وی تاکید کرد: اگر میخواهیم نیروی انسانی برای اشتغال مشخص و برای تامین نیروی کار مورد نیاز دولت تربیت کنیم باید در بخشهایی هزینه کنیم که پیش از این توجیه شده باشد، اما اگر بخشی از جامعه به دنبال ارتقای دانش و فرهنگ عمومی هستند و با هزینه شخصی خود میخواهند تحصیل کنند به نظر من سیاست باید آنجا گونه دیگری باشد.
طاهرینیا گفت: بنابراین ما باید دو سیاست داشته باشیم؛ نخست سیاست ما برای پذیرش دانشجو در حوزههایی که از منابع عمومی و دولتی تحصیل میکنند دقیقا باید نسبت مستقیم با نیاز جامعه داشته باشد. سیاست دوم برای آن بخش از جامعه که بر اساس علایق و تمایلات شخصی دیگری دنبال تحصیل هستند فرصت را از آنها نگیریم.
وی ادامه داد: در بحث اشتغال دانشآموختگان، معتقدیم دانشآموخته دانشگاه برای داشتن شغل باید مهارت کافی هم داشته باشد. اما تنها داشتن مهارت کافی نیست بلکه باید بازار کار ظرفیت و کشش لازم برای جذب نیروی کار را داشته باشد.
طاهرینیا تصریح کرد: در فضایی که کسب و کار رونق دارد؛ تقاضا برای نیروی کار فراوان است در آن شرایط دانشآموخته دانشگاهی کار پیدا میکند، اما در فضای رکود اقتصادی ماهرترین دانشجو هم برای اشتغال با مشکل خواهد داشت.
به نظر میرسد بر اثر دلایل اقتصادی و اهمیت مساله اشتغال، گروهی از نوجوانان و جوانان نسل جدید، آموختن مهارت و ایجاد کسب و کارهای خانگی و آنلاین یا انجام فعالیتهای پروژهای را بر رفتن به دانشگاه ترجیح میدهند. گسترش شبکههای اجتماعی هم گزینههای بیشتری را در اختیار آنها قرار داده است. در کنار همه اینها «مهارت» نیز این روزها در دنیا خریدار دارد. در واقع تنها گرفتن مدرک دانشگاهی، ضامنی برای موفقیت در مهاجرت نیست. به همین دلایل دیگر ضرورتی ندارد که همه افراد حتی برای مهاجرت هم مدرک دانشگاهی داشته باشند.
رازهای کنکوری
محمد داوری، کارشناس آموزشی با ذکر اینکه یکی مهمترین دلایل روند نزولی انتخاب رشته داوطلبان کنکور، تمایل افراد به تحصیل در رشتههای خاص است به روزان می گوید: بیشترین داوطلبانی که از انتخاب رشته صرف نظر میکنند مربوط به گروه آزمایشی تجربی هستند که اغلب به رشتههای پزشکی، دندانپزشکی، داروسازی و برخی رشتههای پیراپزشکی همچون فیزیوتراپی، پرستاری، شنواییسنجی، گفتاردرمانی و کاردرمانی علاقه دارند. در واقع داوطلبان کنکور، چون از احتمال بیکار ماندنشان خبر دارند، به آینده شغلی رشتهها توجه میکنند و اگر رتبه مورد نظر را در کنکور کسب نکنند، از انتخاب رشته صرفنظر میکنند.
همانطور که داوری می گوید، بازار کار یکی از جاهای خالی پازل کنکور است و آمار همیشه در حال افزایش تعداد فارغالتحصیلان بیکار یکی از نشانههای این جای خالی است. فارغالتحصیلانی که با صرف چند سال از عمر و هزینههای گاه گزاف به تخصصی آکادمیک دست یافتهاند که بازار کاری برای آنها متصور نیست. داوری می افزاید: وضعیت معیشتی و درآمدی هم یکی دیگر از علتهایی است که پیوست شده به موضوع بازار کار، به این مفهوم که حالا داوطلبان کنکور و خانوادههایشان در افق نگاه آیندهشان دست روی رشتههایی میگذارند که علاوهبر بازار کار، از درآمد قابلتوجهی هم برخوردار باشد و وقتی برای دستیابی به آن شانسی متصور نیستند از قید حضور در دانشگاه میگذرند. هر چند در این میان تناقضی هم وجود دارد. با این که بیکاری در بسیاری از رشتههای علوم ریاضی و انسانی هم وجود دارد، اما برخی مسائل باعث شده تا داوطلبان این گروههای آزمایشی بیشتر از تجربیها انتخاب رشته کنند.
اما این «برخی مسائل» چیست که در گروهی که سهم بالاتری از فارغالتحصیلان بیکار را دارد تمایل به حضور در دانشگاه بیشتر است؟ این کارشناس آموزشی در پاسخ به این سوال میگوید: «در گروه علوم ریاضی با اینکه در چند سال اخیر، بسیاری از رشتههای مهندسی بازار کار ندارد، ولی بسیاری از داوطلبان میدانند همین که لیسانس مهندسی بگیرند، عضو سازمان نظام مهندسی میشوند، میتوانند بیمه شده و از وامهای مهندسی بهرهمند شوند.»
صندلی های چشم انتظار
به غیر از دانشگاههای مادر و برتر، تقریبا تمامی دانشگاهها حالا برای ادامه روند حیات خود در فضای آموزشی به دنبال جذب دانشجو هستند. اتفاقی که نشانههایش از سالها پیش نمایان بود و روند ورشکستگی این دانشگاهها، اما از یک دهه پیش کلید خورده است. بحرانی که از آن به نام بحران «صندلی خالی» هم یاد میشود.
این بحران در حال حاضر دانشگاههای پیام نور، جامع علمی کاربردی، آزاد و غیرانتفاعی را تهدید میکند. آمارهای سال گذشته نشان میدهد به ازای هر دانشجو، پنج صندلی خالی در این دانشگاهها وجود دارد. در آن سال آنطور که سازمان سنجش کشور اعلام کرد «بیش از ۳۲۸ هزار صندلی دانشگاه، متقاضی ندارد» و خالی مانده است. اما این اتفاق حتما معلولهای دیگری هم دارد.
البته که وجود نابهسامانیهای اقتصادی چند سال اخیر، وضعیت معیشتی سخت جامعه ایرانی را به همراه داشته و تحصیلات پرهزینه هم از آن دستهای است که میتواند با توجه به وضعیت اقتصادی بهراحتی حذف شود، به این مفهوم که بسیاری قید دانشگاه پولی را بهواسطه هزینههای بالایش میزنند. اما دلیلی که اغلب کارشناسان حوزه آموزشی آن را به عنوان یکی از مهمترین دلایل این بحران میدانند، نبود توازن و هماهنگی بین متقاضیان رشتهها، داوطلبان حضور در دانشگاهها و ظرفیتهای درنظر گرفته شده است. متهم اصلی این نبود توازن هم نظام آموزش عالی است و اینکه این گره بزرگ بهواسطه ساماندهی نشدن دانشگاهها پیش آمده است.
داوری تصریح می کند: این موضوع نشاندهنده ضرورت ساماندهی در این عرصه است. چنین موضوعی نشان میدهد نتوانستهایم برنامهریزی صحیحی در میزان جذب دانشجو و ظرفیتسازی در دانشگاهها انجام دهیم و پیشبینی مناسبی از روند کاهش یا افزایش دانشجویان در سالهای آینده داشته باشیم.