پناهیان در سال های اخیر اصرار عجیبی دارد بر این که کلماتی مثل رحمت و مهربانی و لطف و اخلاق از دایره فرهنگ ایرانی- اسلامی زدوده شود و سیمای پیامبر اسلام و امام اول شیعیان در قدرت و اقتدار و قهر و در یک کلام خشونت خلاصه شود. این حرف ها را هم در لفافه نمی گوید. خیلی صریح و بی پروا و بی تعارف. البته گاهی برای این که به سخنانش رنگ و بوی فاضلانه بدهد کمی این در و آن در می زند اما مخلص کلام همین چیزی است که خدمتتان عرض کردم.
دستهگل آخری هم که به آب داده همین چیزی است که همگان شنیدهاند. علناً و در یک برنامه زنده تلویزیونی پیامبر اسلام (ص) را گوشتتلخ میخواند و علی (ع) را فردی خشن، تا تتمه اعتقادات این مردم بیپناه را که به اندازه کافی بر اثر کوششهای شبانهروزی پناهیان و امثال او از خدا و پیغمبر گریزان شدهاند بر باد دهد. البته مریدان پناهیان برای رفع و رجوع این گاف آخری بلافاصله دستبهکار شدهاند و راه افتادهاند که بله اگر درست شنیده باشید حضرت استادی این صفت را برای سختگیری ایشان در حراست از بیتالمال به کار بردهاند. گویی زبان فارسی برای توصیف سختگیری و یا به عدل و انصاف رفتار کردن دچار ضیق تعبیر است. چه اصراری است به جای کاربرد عادلبودن بگوییم گوشتتلخ و یا قیاس به نفس کنیم و بگوییم پیامبر و جانشین برحقش بلد نبودند با چهار نفر رفاقت برقرار کنند و عالم و آدم از دست آنها فراری بودند. و اصلا چنین پیامبر و امامی چه جای پیروی دارند؟ کسانی که قادر نبودند به قول آقای پناهیان حتی چهار نفر را از خودشان راضی نگاه دارند چرا باید سرمشق و الگوی بشریت واقع شوند؟ نخیر، اتفاقاً طرف خیلی حواسش جمعتر از این حرفهاست و به حکمِ «چو دزدی با چراغ آید گزیدهتر برد کالا»، خوب میداند چه میگوید و با که میگوید. اگر همهچیز بر قرار و قاعده و سامان بود باید آنهایی که متولی رسمی دین در این سرزمین هستند به این اراجیف واکنش نشان میدادند نه آدم معلومالحالی مثل من. اما ظاهراً متولیان رسمی دین هم ترجیح میدهند در این بلبشوی سیاستزده هردمبیل، آسته بروند و آسته بیایند که گربه شاخشان نزند و باز اینطور که باد میآید و شاخه میجنبد تعداد گربههای شاخدار در این سرزمین رو به فزونی است و هیچ آدم عاقلی خودش را با گربه شاخدار درگیر نمیکند و تو چه میدانی گربه شاخدار چیست؟
منظور اینکه از آقای پناهیان که در مقابل چشمان بازماندگان طیب حاجرضایی و آدمهایی که هنوز آن روزگاران را به خاطر دارند چنین اثر فانتزی و دراماتیکی خلق میکند چه انتظاری میتوان داشت؟ در همین روایت سراسر دروغ هم اخلاق را به نفع قدرت پایمال میکند؛ آن عالِم خیالی اگرچه در عالم واقع وجود ندارد اما آدم اخلاقمدار و عاقلی است. معلوم است که نباید به یک پیغام شفاهی اعتماد کند و با شنیدن دو جمله مملکت را به آشوب بکشد. طیب حاجرضایی این روایت هم آدم نامتعادلی است که با شنیدن یک جمله که صحت و سقمش معلوم نیست و بی آنکه جوانب کار را بسنجد دستور میدهد بیست تا علم بردارند و بریزند توی خیابان و البته مهمتر از همه اینکه قمههایشان را فراموش نکنند. و نتیجه اخلاقی هم اینکه: ما آدمهای فاضل و عالم و عاقل نمیخواهیم بلکه مشتی جاهل و عاطل و باطل میخواهیم که هر وقت به آنها اشاره کردیم با قمه بریزند توی خیابان و آنوقت این میشود مسلمان ترازِ آقای پناهیان و دوستانشان که عمری است قرآن میخوانند و رونق مسلمانی میبرند.
آقای پناهیان برای اثبات تئوری خطرناک خود که از دل آن توجیه بیقانونی و بیعقلی و اقداماتی خلاف عرف و شرع و منافع ملی بیرون میآید، هر روایتی را که در آن نشانی از اخلاق و دعوت به صلح و آشتی است دارای سند ضعیف میخواند و در مقابل هر آنچه را که در آن کشتن و زدن و بستن است با حرارتی فوقالعاده و افزودنیهای مجاز و غیرمجاز به خورد مخاطب میدهد و در سندیتش هم ذرهای تردید به خود راه نمیدهد. هرجایی هم که دیگر زمین زیادی سفت است و چارهای جز پذیرش مطلب وجود ندارد میگوید این اسمش اخلاق نیست بلکه اسمش تقواست. این ستیز آشکار و علنی با اخلاق و ترویج لمپنیزم به نام اسلام و انقلاب و به تعبیر پناهیان جیگرداری، حقیقتا که چیز شگفتی است. البته اگر این حرف ها در یک جمع محدود زده میشد اهمیتی نداشت. منتهی وقتی از یک رسانه رسمی پخش میشود ماجرا کمی متفاوت میشود. نه اینکه تلویزیون مخاطب انبوه داشته باشد، نه، از این حیث جای نگرانی نیست بلکه در بین مخاطبان اندک تلویزیون هنوز هم هستند کسانی که پخش این حرفها را از صدا و سیمای جمهوری اسلامی به معنای سیاستهای رسمی نظام میدانند. یعنی پخش چنین حرفهایی جدای از توهین نسبت به اعتقادات میلیونها میلیون مسلمان ممکن است عدهای آدم سادهلوح را به این خطا بیندازد که چنین قرائتهای خطرناکی از اسلام را که شباهتهای انکارناپذیری با باورهای فرقهها و گروهکهای تروریستی دارد بپذیرند و هم برای خودشان و هم برای مردم این دیار دردسرها درست کنند. که بارها چنین کردهاند. در چنین مواقعی دودش هم اغلب به چشم همان سادهلوحان و مردم بیپناه این سرزمین میرود وگرنه آقای پناهیان و نظائر او که مشکلی برایشان پیش نمیآید. آنها فقط حرف میزنند. زیادی هم حرف میزنند.
خدایا ما چه گناهی مرتکب شدهایم که از مطهری اهل گفتوگو و طالقانی مدافع آزادی و بهشتی باادب و پرنسیب، گرفتار پناهیان و رسایی و نبویان شدهایم؟ این چه تقدیری است ای پروردگار؟