در این لحظات که خبرهای رسانه های آمریکایی را مرور می کنم، همه حاکی از آن است که بایدن را در آستانه تصمیم نظامی برای پاسخ به حمله پهپادی به پایگاه موسوم به برج ۲۲ در اردن قرار داده اند و جنگ طلبان آمریکایی بر طبل آن می کوبند.
ولو بخشی از این اخبار شانتاژ رسانه ای باشد، اما چنان که در یادداشت نودمین روز غزه عرض شد، ماهیت جنگ آتش است و می تواند دامن گیر شود. طولانی شدن جنگ، مظلومیت و تنهایی نظامی مردم غزه، وقایع خلیج عدن، جنگ پهپادی و موشکی در عراق و سوریه، درگیری های جنوب لبنان، حمله به مراکز مستشاری ایران و اینک بهانه ماجرای پایگاه در اردن، رهبران دو کشور را در شرایط ویژه ای قرار داده است و خواسته یا ناخواسته سطح تنش را به شکل فزاینده و بی سابقه ای افزایش داده است.
تنش مستقیم ایران و آمریکا هر چه باشد، بیش از هر چیز به نفع اسرائیل گرفتار در بن بست غزه است. نتانیاهو و افراطیون کنست طی حدود چهار ماه، تاکنون به دلیل مقاومت استثنایی مردم غزه، جز نسل کشی و آبرو ریزی جهانی چیزی بر جای نگذاشته اند و در اهداف اعلام شده ناکام بوده اند. از این روست که اسرائیل بیش از هر زمان با مثلث نسل کشی، ترور و گسترش بحران در جستجوی راهی برای فرار از مخمصه غزه است و از روز نخست یکی از این راه حل ها، درگیر ساختن آمریکا و ایران بوده است.
در یادداشت نخستین درباره غزه بیان شد که ایران نقشی جدی در به نتیجه نرسیدن بسیاری از پٰروژه های نظامی – سیاسی آمریکا در منطقه داشته است. نمونه ی آن سوریه و فلسطین و عراق است. به لحاظ تجربه ی عملی، داستان عراق و افغانستان و سوریه نیز نشان داد که ماشین جنگی آمریکا بیشتر ماشینی تخریبی است و چند دهه هست که نتوانسته است هیچ پیروزی حتمی را برای آن کشور تضمین کند، چنان که افتضاح فرار از افغانستان و آن روزهای فرودگاه کابل به نمادی از شکست شرم آور یک ارتش هم در بعد تاکتیکی و هم استراتژیک تبدیل شد. موفقیت نسبی آمریکا در نخستین سقوط طالبان، اسقاط صدام و رفع اشغال از کویت نیز با همکاری کامل ایران یا لااقل عدم معارضه ی میدانی ایران به بار نشست.
می دانیم که در سی و پنج سال گذشته ایران و آمریکا همواره از برخورد مستقیم پرهیز داشته اند. در وقایع اخیر نیز هر دو کشور اعلام کرده اند مایل به گسترش تنش در منطقه نیستند. اما ایران و آمریکا به رغم کنترل نسبی که بر رفتار خود داشته اند، به دلیل همین ماهیت لغزنده محیط جنگ و گسترده شدن جغرافیای منازعه در خاورمیانه، در آستانه تنش های پر دامنه تری قرار گرفته اند و در هر دو سو فشارهایی فزاینده برای ورود مستقیم تر به منازعه وجود دارد. هم اینک نیز خبرهای رسانه های غربی نیز حاکی از فشارهایی به بایدن برای برخی درگیری های مستقیم کنترل شده با تهران از جمله حملات چند لایه به مراکز و تأسیسات نظامی و مستشاری ایران و گروه های مقاومت در سطح منطقه برای نمایش اقتدار و حفظ توازن است، چرا که از دیدگاه جنگ طلبان آمریکایی توازن در منطقه به زیان آمریکا بر هم خورده است. در این حال آمریکایی ها ابراز می دارند که تلاش دارند نوع برخورد خود را به گونه ای تنظیم کنند که به گفته آنان قوی و چند لایه بوده، اما منجر به افزایش تنش در منطقه نشود! حال آن که چنان که گفته شد ماهیت جنگ، بحران و تنش و آتش است و دامنه آن ضرورتا قابل پیش بینی و پیشگیری نیست و چه بسا بی پاسخ نمانده و چرخه ای از درگیری ها را به صورت پلکانی پدید بیاورد، کما این که در موارد فراوانی نیز شاهد بوده ایم.
این روزها که خبرهایی از احتمال آتش بس ولو موقت بین حماس و اسرائیل وجود دارد، احتمال آن می رود در صورت وقوع هر گونه درگیری ایران و آمریکا، آتش بس نیز به تاخیر افتد و یا در سناریوی دیگر ولو با وقوع آتش بس در غزه، درگیری وسیعی در سطح منطقه آغاز شود و در حقیقت زمینه و موضوع جنگ به سطح و جغرافیایی دیگر منتقل شود و این احتمال هیچ مفهومی جز تامین خواست اسرائیل که در جستجوی انحراف تمرکز جهانی از ناکامی و نسل کشی غزه است، و همچنین تامین منافع رقبای منطقه ای ایران و رقبای جهانی آمریکا نظیر روسیه و چین و …. نخواهد داشت. به مفهوم دیگر در شرایط فعلی برخورد مستقیم ایران و آمریکا هر چه باشد، رخدادی با احتمال بیشتر نتایج مخرب است، اما گفت و گوی مستقیم و فوری برای کنترل سطح تنش، یک رویکرد با احتمال بیشتر منافع بلند مدت و به زبان دیپلمات ها برد – برد است.
گرچه نمی دانم در روند لحظه ای حوادث، تا زمان انتشار این یادداشت چه سطحی از تنش را تجربه می کنیم، اما چون حتی احتمال این گونه درگیری ها که می تواند ماهیت پلکانی پیدا کند، مهم است، پیشنهاد فوق تقدیم شد به این امید ولو اندک که مقاماتی از دو طرف برای این گفت و گوی فوری و مستقیم پیش قدم شده، روند های جاری حتی المقدور کنترل شده و به نقطه ی بحرانی یا بی بازگشت نرسند.