اگر بنا باشد از یک موزیسین بینالمللی نام ببریم که به طور جدی در ایران فعالیتهای هنری دارد و طی تعامل با هنرمندان داخلی، برای ارتقاء و معرفی موسیقی الکترونیک ایران تلاش میکند باید از یوآخیم هایتنش موزیسین و مدرس موسیقی یاد کنیم. او میگوید: به بسیاری از کشورها سفر کردهام، اما در هیچ جای دیگر ارتباطات انسانی به این اندازه گسترده و عمیق ایجاد نشده که در ایران برایم اتفاق افتاده است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، اینکه فرهنگ و هنر ایرانی، بخصوص موسیقی کشورمان تا چه حد مورد توجه هنرمندان غیر ایرانی با فرهنگی جداگانه بوده؛ سوالی درخور توجه است که البته پاسخ به آن اطلاعات و داشتههایی را در موسیقی معاصر میطلبد. اگر بخواهیم در اینباره از هنرمند غیر ایرانی معاصر نام ببریم او «Joachim Heintz» «یوآخیم هایتنس» است. به جرات میتوان گفت طی سالهای گذشته تنها هایتنس بوده که روی موسیقی ایران و گونه الکترونیک در کشورمان متمرکز بوده است.
این موزیسین آلمانی سالهاست با گروه ایرانی «یارآوا» به سرپرستی مهدی جلالی همکاری دارد. او به واسطه این تعاملات، موسیقی ایرانی و فضای فعالیت در ایران را بیش از دیگر موزیسینهای غیر ایرانی میشناسد و با فرهنگ ما آشناست.
یوآخیم هایتنس همچنین ضبط دو قطعه از آثار ساخته شده آهنگسازان معاصر را برای آلبوم «بیست» به عهده داشته است. «بیست» آلبومی است که به مناسبت بیستساله شدن گروه «یارآوا» تولید شده و آهنگسازان معاصر قطعات آن را ساختهاند.
در ادامه گفتگوی ایلنا با یوآخیم هایتنس را میخوانید.
از فعالیتهای اخیرتان بگویید.
من در کنار آهنگسازی، مینویسم. در ماههای گذشته خصوصا روی یک متن درباره «لاوزی» کار کردم. این اثر یک کتاب تقریبا ۲۵۰۰ ساله چینی است که به پرسش در مورد «راه» (دائو) میپردازد. کتاب من در این مورد «متن در حرکت» نام دارد و نوشتههای «لاوزی» و من، همچنین نقاشیهای یک هنرمند را شامل میشود.
شما طی سالهای فعالیتتان در ایران و خارج از ایران، شاگردهای زیادی را تعلیم دادهاید؛ آیا همچنان در زمینه تدریس هم فعالیت میکنید؟
بله در این زمینه هم فعالیتهای جدی دارم. در حال حاضر در دانشگاه موسیقی هانوفر، الکترونیک در حیطه آهنگسازی تدریس میکنم. من هر هفته با ده دانشجو به صورت تکی یک ساعت دیدار دارم و طی این اتفاق در مورد آهنگسازیهایشان بحث و گفتگو میکنیم. به علاوه کنسرتها و سمینارهایی داریم که در آنها قطعات دانشجویان را ارائه میشود. یک ماه پیش در «مونتهویدئو» واقع در کشور اروگوئه، بودم و همکاری بسیار زیبایی با موزیسینهای مختلف آنجا داشتم. از جمله قطعهی من به نام «جاهای نامعمول» برای درامز و الکترونیک برای اولینبار اجرا شد.
چطور شد به اروگوئه رفتید؟
من در دانشگاه آنجا آهنگسازی تدریس کردم و زبان برنامهنویسی صدا، «سی ساوند»، را معرفی نمودم. به عنوان اختتامیه هم یک کنسرت بسیار پر انرژی با بداههنوازی به همراه سه موزیسین اجرا شد که من در آنجا با برنامه خودم، «آلما» به بداههنوازی پرداختم.
میتوان گفت حال شما پس از چند سال یکی از اعضای مهم و اصلی گروه «یارآوا» هستید. طی یک سال گذشته چه همکاریهایی با «یارآو» داشتهاید؟
درست است. با «یارآوا» در سال گذشته همکاریهای زیادی نداشتم؛ اما در حال حاضر با اعضای «یارآوا» مشغول تصمیمگیری هستیم که چه زمانی و چگونه فستیوال بعدی را برگزار کنیم.
در میان انواع موسیقیها و تنوع کشورها در نوع پرداختن به انواع سبکها، چطور با موسیقی الکترونیک و معاصر ایران آشنا شدید؟
سال ۲۰۰۲ به دعوت دوستم علی گرجی برای اولینبار به ایران آمدم. چون هر دوی ما آهنگساز هستیم و به عنوان دوست، معلم یا شاگرد علی با آهنگسازها و موزیسینهای بسیاری دیدار داشتیم. در این میان میتوانم از آقایان شاهرخ خواجهنوری، علیرضا مشایخی و خانمها فریما قوامصدری، آذین موحد، فرزیا فلاح و الناز سیدی نام ببرم. در سفرهای بعدی بود که با مهدی جلالی، کیاوش صاحبنسق، نادر مشایخی، سارا اباذری و آهنگسازهای دیگر آشنا شدم. بخصوص با شاهرخ خواجهنوری دوستی عمیقی تجربه کردم و هنوز سپاسگزار مهماننوازی عالی او در تمام این سالها هستم. خانه او برایم احساس خانه دومم را تداعی میکرد. دو سال پیش که در پارک ساعی قدم میزدم به ساعتهای متعددی فکر میکردم که در آنجا مینشستم، با گربهها دور و برم و روی پایم، با یک کتاب برای خواندن یا یک دفترچه که در آن متون خودم را مینوشتم. در این یادآوری یک ترکیبی از درد و خوشحالی را احساس میکردم. از طریق شاهرخ خواجهنوری و دوستیاش در مورد موسیقی معاصر ایران بسیار آموختم، و ارتباط من با مهدی جلالی و «یارآوا» توسط ایشان، صورت گرفت. همچنین با فوزیه مجد، آهنگسازی بینظیر از نسل قدیمیتر و با انسانهای بسیار دیگری آشنا شدم که بعدتر برخی از آنها دوستان من شدند. اینگونه بگویم که به خاطر زمانی که در خانه شاهرخ گذراندم، توانستم با تکهای از زندگی روزمره در ایران آشنا بشوم.
در ایران افراد بسیاری را دیدم که انگیزه لازم را دارند و با آن کار میکنند که نتیجه آن موسیقیای بسیار عمیق و تأثیرگذار است. باقی آن مسائل تکنیکی است؛ هم در ارتباط با آهنگسازی و هم در ارتباط با الکترونیک.
با توجه به همکاریهایتان با موزیسینها و ارکسترهای غیر ایرانی و تعاملتان با اعضای گروه «یارآوا» و سایر موزیسینهای ایرانی و مقیم ایران، موسیقی الکترونیک معاصر ایران را در چه سطحی میبینید؟
من از تعاریفی مثل «سطح بالا» یا «سطح پایین» خودداری میکنم. اینکه هنرمند سؤالهایی که به وجود انسان مربوط میشود را تا چه حد جدی میگیرد و موسیقیاش چه ربطی به این سؤالها دارد، برای من قابل توجه است. برای من این انگیزه، ریشه هنر است و در ایران انسانهای بسیاری را دیدم که این انگیزه را دارند و با آن کار میکنند که نتیجه آن موسیقیای بسیار عمیق و تأثیرگذار است. باقی آن مسائل تکنیکی است؛ هم در ارتباط با آهنگسازی و هم در ارتباط با الکترونیک. این موارد مهم هستند؛ اما کسی که میخواهد یاد بگیرد، یاد خواهد گرفت و این یادگیری هیچ پایانی ندارد. من سعی میکنم در آموزشم قسمتی از چیزهایی که از استادم یاد گرفتم را با دیگران به اشتراک بگذارم. در مورد قطعههایی که یاد میگیرم نیز این تمایل به اشتراکگذاری وجود دارد. بسیار خوشحال میشوم وقتی که آهنگسازان جوان به آن آثار علاقه نشان میدهند.
با توجه به همکاریهای متعددی که با اهالی موسیقی ایرانی داشتهاید، خصوصیت بارز هنرمندان ایرانی را چه مواردی میدانید؟ و احیانا این ویژگیها چقدر روی شما و کارتان تاثیر گذاشته است؟
در ایران کنجکاوی زیاد و آمادگی برای آموختن را تجربه میکنم و این یک خصوصیت بسیار مهم است. چیزی که خیلی سعی میکنم بیاموزم، آگاهی به آن چیزی است که میتوانیم اسمش را «مواد» آهنگسازی بنامیم. مواد یک قطعه چیست؟ چطور باید با آن برخورد کنم؟ چه حرکات احتمالی، میتواند از خودش داشته باشد؟ در آهنگسازی با چه سؤالاتی مواجه میشوم و برای پاسخ به این سؤالات چه راههایی میتوانم پیدا کنم؟ چطور میتوانم «مواد» را جدی بگیرم، با عشق و احترام با آن رفتار کنم و در عین حال به یک آزادی برسم؟ همیشه در صحبتهایم با آهنگسازان جوان ایرانی به این موارد میرسم و امیدوارم که این سؤالات برایشان معنا داشته باشد و موسیقیشان را بارور کنند.
شما در ایران بسیار فعال بودهاید و از سالها قبل به تعلیم و ترتیب موزیسینهای ایرانی پرداختهاید که رضا کروریان یکی از آنها بوده. آیا از نتیجه کارتان در این بخش راضی بودهاید و آیا جایگاه شاگردانتان حال پس از چند سال رضایت بخش است؟
بله، تا جایی که اکنون میتوان راضی بود از شاگردانم و فعالیتهایی که دارند راضی هستم.
کمی درباره انجمن موسیقی نو هانور (HGNM) و ماهیت و محوریت فعالیت آن توضیح دهید.
بنیاد موسیقی نو هانوفر «HGNM» در سال ۱۹۸۷ تأسیس شد تا برنامههای مربوط به موسیقی معاصر را در هانوفر برگزار کند. از سال ۲۰۱۴ من به همراه «گوردن ویلیامسن»، «مارگیت کِرن» و دیگران، در هیئت مدیره هستم. ما یک تیم هستیم با پروژههای مختلف که هر کس مسئول یک پروژه است.
فستیوال «دستگاه» در همین راستا شکل گرفت و برگزار شد؟
بله اولین پروژه بزرگ من فستیوال «دستگاه» در سال ۲۰۱۶ بود و از سال ۲۰۱۷ مسئولیت برنامه «TRAIECT» به عهده من است. طی این رویداد، موزیسینهای سنتی از کشورهای آسیایی با آهنگسازان بینالمللی موسیقی نو روبرو میشوند.
موسیقی ایران (چه معاصر چه کلاسیک و چه سنتی) تا چه حد در اروپا مورد توجه است؟
این مقوله با توجه به افراد بسیار متفاوتی که در آلمان زندگی میکنند، قاعدتا خیلی متفاوت است. عموما علاقه شدیدی به آشنایی با هنر و فرهنگ ایرانی تجربه میکنم. همانطور که میدانید یک سنت بسیار قدیمی در تعامل و کنجکاوی وجود دارد. به عنوان مثال «دیوان غربی شرقی گوته» یا ترجمه فردوسی توسط «روکرت» هر دو قدمتی ۲۰۰ساله دارند. این قضیه حتما در موسیقی کمرنگتر از ادبیات است؛ اما به عنوان مثال، اخیرا در مهمترین مجله موسیقی آلمان که توسط «روبرت شومان» به نام «مجله نو برای موسیقی» تاسیس شده، یک جلد با موضوع ایران چاپ شد که در آن بخصوص، به موسیقی معاصر ایران پرداخته شده است. همچنین شاهد یک علاقه و توجه مشابه در سال ۲۰۱۶ به فستیوال «دستگاه» بودم، برنامههایی با جزییات دقیق در رادیوی ملی آلمان در مورد آن پخش شد.
از فستیوال «دستگاه» بگویید. تا جایی که میدانیم در مقطعی به «هنر و موسیقی ایرانی» اختصاص داشته است.
بله درست است. این اتفاق خصوصا در مورد موسیقی معاصر در ایران رخ داد و با تشکر از برخی برنامهگزارها در ادبیات، هنر و فیلم هم نمود پیدا کرد و نشان داده شد. ولی مهمترین اتفاقی که در همین راستا رخ داد، دو کنسرتی بود که برای هر کدام ۴ قطعه به آهنگسازان ایرانی سفارش داده شده بود.
چه شد که در فستیوال «دستگاه» موسیقی ایران را مورد توجه قرار دادید؟
از همان اولینباری که در ایران بودم و با بسیاری از آهنگسازان ایرانی دوست شدم، متوجه این مشکل بزرگ شدم که موسیقی آنها اصلا به اجرا نمیرسد. این مسئله در واقع دلیل من برای برگزاری این فستیوال «دستگاه» بود. همچنین نشان دادن این موسیقی به جامعه آلمانی از طریق فستیوال هدف دیگرم برای برگزاری چنین رویدادی بود. میدانید؟ هیچکس نمیداند، چه زمانی چیزی که ما اسمش را «دنیا» گذاشتهایم، بهتر میشود؟ دقیقتر بگویم: آیا یک زمانی ممکن است «ظلم»، «کشتار»، «نفرت»، «بیعدالتی»، «زورگویی انسانها به یکدیگر»، «دشمنی»، «ناتوانی» و «نادانی» در حل دعواها، کمتر شود؟! من ایمان دارم که هنر در تلاش برای حرکت در این جهت، نقشی مهم ایفا میکند؛ چون میتوانیم در هنر ملایم باشیم. چون هنر به جای «تفکرات سطحی» و «پروپاگاندای احمقانه»، تفکر عمیق میخواهد و چون این تفکرِ عمیق، باعث میشود واقعیت با تمام پیچیدگیهایش، فهمیده شود. تجربه اینکه هر کدام از ما قسمتی از «واقعیت» است؛ قسمتی که تمام واقعیت را شامل میشود؛ نه یک جدایی لوس بین خوبها و بدها! بلکه رسیدن به این شناخت که همه ما، همه چیز هستیم و فقط با همدیگر به تقابلی دیگر دست خواهیم یافت. من فکر میکنم فستیوال «دستگاه» برای شناساندن موسیقی نو ایران و فهم بیشتر و بهتر آن از سوی مخاطبان، نقشی کوچک ایفا کرده است. این رویداد با تمرینها، برگزاری کنسرتها و گفتگوها و همزیستیها، برای همه ما یک دوره بسیار فشرده و عالی بوده است.
فستیوال بینالمللی موسیقی الکترونیک تهران را چگونه میبینید؟
با صراحت میگویم این جشنواره فضایی تجربی را ایجاد کرده که تا به این تاریخ مانند آن را در آلمان ندیدهام. این جشنواره دارای دو بخش اصلی، یکی فارسی و دیگری بینالمللی است. در این جشنواره از موسیقی سنتی گرفته تا موسیقی نو پرداخته میشود. قطعات و مفاهیم پشت آنها معرفی میشوند. و مهمتر از همه این که به واسطه این رویداد تعداد زیادی قطعه و ویدئوی جدید خلق و ارائه میشود. اینکه انسانهایی پرتلاش این اتفاق را رقم زدهاند و آن را ادامه میدهند به شدت از سوی من تحسینبرانگیز است. امیدوارم فستیوال بینالمللی موسیقی الکترونیک تهران حتی با وجود بدتر شدن شرایط و وضعیت جهانی پیش رو، ادامهدار باشد.
به بسیاری از کشورها سفر کردهام، اما در هیچ جای دیگر ارتباطات انسانی به این اندازه گسترده و عمیق ایجاد نشده که در ایران برایم اتفاق افتاده است. این ارتباط همان چیزی است که به واسطه دوستانی که در ایران دارم شکل گرفته و ادامهدار بوده است. ایران بخش مهمی از وطن من است
این موضوع بدون شک بسیار مهم است. موسیقی «سنتی» معمولاً در یک واحد، آهنگسازی و اجرا تولید میشود و مسیر کوتاهی از تصور تا تولید صدا دارد. به عنوان مثال وقتی با ساز آلمانی خودم به صورت بداهه اجرا میکنم. ایدهای وجود دارد که سبب میشود یک نوع صدا را تولید کنم و این کار را انجام میدهم. اما این مقوله در آهنگسازی متفاوت است. ما وقت زیادی را صرف ایدهپردازی، ساختاردهی، پیدا کردن یا ایجاد همصداییها و ریتمها میکنیم و در آخر همه اینها به نوشتن ختم میشود: ابتدا اسکیسهای زیادی و سپس پیشنویسی نتها برای آزمایش، و در آخر پاکنویسی نهائی. این یک فرآیند جذاب است که بر پایه تنهایی کار کردن شکل میگیرد. اما این تنهایی همیشه به ارتباط بیرونی نیاز دارد؛ تصور داخلی صدا به تجسم برونی نیاز دارد. به نظر من، این یکی از مسائل اصلی برای آهنگسازان جوان در ایران است. آنها کمتر از ما در آلمان امکانات دارند تا قطعات خود را با موسیقیدانها آزمایش کرده و اجرا کنند. به همین دلیل این فعالیتها بسیار مهم هستند. یک آلبوم یک امکان است. درست است که برای من به عنوان یک فرد، کنسرتها همچنان مهمتر هستند؛ اما ما باید به دنبال امکانات جدید هم باشیم. مثلاً همکاری نزدیک بین آهنگسازان و نوازندگان در یک کنسرت همیشه به عرضه عمومی ختم نمیشود؛ بلکه باید بیشتر آن را نوعی ماجراجویی بدانیم. این روند ممکن است با بداههنوازی، تئاتر یا هنرمندان تجسمی از حوزههای مختلف نیز ادغام شود. به نظر من، بهترین راه این است با همکاری و تعامل، ترکیب شکلهای سنتی اجرا مانند آلبومها و کنسرتها را با شکلهای جدید ایجاد کنیم. در کل ما همیشه در حال جستجو هستیم؛ به همین دلیل هم هست که ایجاد هنر امری ضروری خواهد بود و باید آن را ایجاد کنیم.
اگر ناگفتهای مانده دربارهاش صحبت کنید.
خیر هرآنچه باید بیان شد. به نوبه خودم بابت توجهتان به موسیقی الکترونیک آنهم در سطح جهانی همچنین توجهتان به فعالیتهای موزیسینهای غیر ایرانی در کشور و خارج از کشورتان از شما سپاسگزارم.
گغتگو: وحید خانهساز