هر چه به مراسم آئینی انتخابات نزدیک و نزدیکتر میشویم مقوله شرکت در این مراسم و رأی دادن یا رأی ندادن برای گروهی از کنشگران سیاسی برجستهتر میشود. این در حالی است که بخش بزرگی از مردم گرفتار دردسرهای زندگی روزمره بوده و هشتشان گروی نُهِشان است و کاری به این بازی هیجانانگیز ندارند.
انتخابات و صندوق رأی و داوری مردم در حل و فصل مشکلات و گزینش کارگزاران برای اداره امور پرسودترین و کمهزینهترین راه برای گذر از تنگناهاست. ولی این امر تنها در مراسم یک روزه رأیگیری خلاصه نمیشود. انتخاباتی معنادار است که همه مردم بتوانند بدون دغدغه و نگرانی، کسی یا کسانی را که با خود همفکر و همراه میدانند در میان نامزدها داشته باشند، به جای آنها مقامات رسمی کسی را برنگزینند، دامنه انتخاب به برگزیدگان حاکمیت محدود نشود، بخشهای بزرگی از جامعه به دلایل گوناگون از میدان رقابت رانده نشوند و از همه مهمتر برگزیدگان مردم بتوانند خواستههای مردم را شکل قانونی و اجرایی بدهند.
اینکه با ردصلاحیتهای فلهای میدان بر همه تنگ شود و اندیشه خالصسازی حکومت پررنگ و پررنگتر شود و آنگاه سخن از این به میان آید که موقعیت حساس است و دشمن در کمین و رای دادن وظیفه شرعی و گاهی هم ملی! چندان اعتبار ندارد.
اگر دست اندرکاران امور در اندیشه منافع ملی و تحکیم پایههای قدرت هستند چرا زمینههای لازم برای شرکت فعال مردم در این انتخابات را فراهم نمیکنند؟ چرا به جای روشهای نادرستِ حذف و رد و تهدید، راهی برای کاهش گسست بین مردم و حاکمیت را به جستجو نمینشینند؟ اندیشهای که با خیال راحت رد میکند و نق زدن چند روزه را (به قول خودشان) برای آرامش چند سالهای که تنشان از سخن نمایندگان مردم نلرزد، امری مبارک میداند در مسیری نادرست و ویرانگر گام میگذارد.
روشن است که آزمودن این روش که برای داشتن اندک سهمی، همه نادرستیها و تنگناها پذیرفته شود راه به جایی نبرده و تنها اندیشه حذف و رد و خالصسازی را تقویت میکند.
اینکه با نظارت استصوابی گروهی رسما اعلام کنند که صلاح مردم را بهتر از خود آنها میدانند و قدرت تشخیصی برتر از مردم دارند و آنگاه از مردم بخواهند در مراسمی به تشخیص آنها گردن بنهند و این روش نادرست را تأیید کنند دیگر انتخابات و مردم سالاری نیست …